شاگرد عاشق🖤
شاگرد عاشق🖤
جیسون: نباید به حرف این دختره گج گوش میکردم
....:خوب پسرم خونه ماشین چی داری که دخترم رو بدم بهت
جیسون:...
....: پسرم؟؟
جیسون: بله بله ببخشید راستش هواسمنبود
....:میشه بگید چی شده؟؟
جیسون: نه نه چیزی نشده میشه سوالتون رو از اول بپرسید؟؟
....: گفتم خونه یا ماشین داری؟؟
ا/ت: آره داره
...: ببخشید شما؟؟
ا/ت: من خواهر کوچیکه جیسون هستم خوشبختم
....: همینطور دخترم
ا/ت: خوب اره جیسونخونه داره که یه عمارته سه تا ماشین و دوتا پنت هاوس هم داره یکی تویه آمریکا و دومی تویه تایلنده
....: شغل چی؟؟
ا/ت: ایشون تو کاره ماشین هستن و نمایشگاه ماشین دارن و بجز اون میشه مادرشون تویه شرکت کار میکردن
....: کارمیکردن؟؟
ا/ت: بعله قبله اینکه مادرمون از دنیا برن
...: او متاسفم خوب اگه میشه باهمبرن صحبت کنن
جسی: جیسووون محکم بغلش کردم
تو که گفتی هیچی نداری
جیسون: ندارم مننمیدونم چی شده
ا/ت: از این به بعد دارید این دوتا کلید پنت هاوس و ایناهم کلید ماشین ها چیزیکم داشتید من هستم
او راستی جیسون دیر نکن زود بیا خونه کاری داریم
سوار ماشین شدم رفتم جونگ کوک خونه تنها بود وقتی رسیدم دیدم صدایه داد داره میاد
وقتی رفتم تو دیدم جیمز داره کوک رو میزنه خوابوند تو گوشش که افتاد زمین سریع رفتم سمتش
کوکککک!!!
چطور جرعت کردی بهش دست بزنی سرش رو گرفتم کوبوندم تو ساعت قدی پرتش کردم دوسه تا از افرادش اومدن سمتم از بغل مبل چاقوم رو در آوردم و شروع کردم زدنشون تک تکشون رو زدم ولی چاقو یکیشون خورد تو صورتم و دستم و مشت یکی خورد تویه صورتم که لبم پاره شد
جیمزززز زودتر گمشو بیرون
جیمز:اومدم بهت بگم منو تو هنوز حسابمون تسویه نشده
ا/ت: گمشو هرزه
رفتم بیرون برگشتم سمته کوک و عربده زدم
چرا درو باز کردییییی
مگه نگفتم باز نکنننن گوش نداریییی نمیشنویییی؟؟؟؟
کوک: هر تنبیه قوی تر میکنه
با جدیت که نمیدونم از کجا اومد داد زدم
اونا تهدیدم کردن خونه رو آتیش میزننننن میزاشتم به خاطره یه بچه ترسایی(ترسو)مثله من عمارتت آتیش بگیره؟؟(داد)
ا/ت: تو خودت رو نجات میدادیییی (داد)
جونگ کوک:عمارتت چی مگه یادگاره ننه خاتون نیسسس؟؟؟؟
ا/ت:کوک قرمز شده بود تو چشماش اشک بود و کاسه خون شده بود
سرش رو گرفتم و بغلش کردم
تند تند نفس میکشید
باشه باشه ببخشید ببخشید خوبی؟؟
جونگ کوک: بدون حرف از بغلش در اومدم و بردمش اتاقش و نشست رو تخت جعبه کمک هایه اولیه رو آوردم پماد رو زدم به صورتش راستش زیره نگاهش داشتم آب میشدم من داد زدم عصبی شدم عجیب بود پماد رو به گوشه لبش زدم خواستم جمع کنم که دستم رو گرفت
ا/ت:صبرکن صورتت
جونگ کوک: مهم نی..
ا/ت:رو حرفه من حرف نزن
پارت سیزدهم🖤
جیسون: نباید به حرف این دختره گج گوش میکردم
....:خوب پسرم خونه ماشین چی داری که دخترم رو بدم بهت
جیسون:...
....: پسرم؟؟
جیسون: بله بله ببخشید راستش هواسمنبود
....:میشه بگید چی شده؟؟
جیسون: نه نه چیزی نشده میشه سوالتون رو از اول بپرسید؟؟
....: گفتم خونه یا ماشین داری؟؟
ا/ت: آره داره
...: ببخشید شما؟؟
ا/ت: من خواهر کوچیکه جیسون هستم خوشبختم
....: همینطور دخترم
ا/ت: خوب اره جیسونخونه داره که یه عمارته سه تا ماشین و دوتا پنت هاوس هم داره یکی تویه آمریکا و دومی تویه تایلنده
....: شغل چی؟؟
ا/ت: ایشون تو کاره ماشین هستن و نمایشگاه ماشین دارن و بجز اون میشه مادرشون تویه شرکت کار میکردن
....: کارمیکردن؟؟
ا/ت: بعله قبله اینکه مادرمون از دنیا برن
...: او متاسفم خوب اگه میشه باهمبرن صحبت کنن
جسی: جیسووون محکم بغلش کردم
تو که گفتی هیچی نداری
جیسون: ندارم مننمیدونم چی شده
ا/ت: از این به بعد دارید این دوتا کلید پنت هاوس و ایناهم کلید ماشین ها چیزیکم داشتید من هستم
او راستی جیسون دیر نکن زود بیا خونه کاری داریم
سوار ماشین شدم رفتم جونگ کوک خونه تنها بود وقتی رسیدم دیدم صدایه داد داره میاد
وقتی رفتم تو دیدم جیمز داره کوک رو میزنه خوابوند تو گوشش که افتاد زمین سریع رفتم سمتش
کوکککک!!!
چطور جرعت کردی بهش دست بزنی سرش رو گرفتم کوبوندم تو ساعت قدی پرتش کردم دوسه تا از افرادش اومدن سمتم از بغل مبل چاقوم رو در آوردم و شروع کردم زدنشون تک تکشون رو زدم ولی چاقو یکیشون خورد تو صورتم و دستم و مشت یکی خورد تویه صورتم که لبم پاره شد
جیمزززز زودتر گمشو بیرون
جیمز:اومدم بهت بگم منو تو هنوز حسابمون تسویه نشده
ا/ت: گمشو هرزه
رفتم بیرون برگشتم سمته کوک و عربده زدم
چرا درو باز کردییییی
مگه نگفتم باز نکنننن گوش نداریییی نمیشنویییی؟؟؟؟
کوک: هر تنبیه قوی تر میکنه
با جدیت که نمیدونم از کجا اومد داد زدم
اونا تهدیدم کردن خونه رو آتیش میزننننن میزاشتم به خاطره یه بچه ترسایی(ترسو)مثله من عمارتت آتیش بگیره؟؟(داد)
ا/ت: تو خودت رو نجات میدادیییی (داد)
جونگ کوک:عمارتت چی مگه یادگاره ننه خاتون نیسسس؟؟؟؟
ا/ت:کوک قرمز شده بود تو چشماش اشک بود و کاسه خون شده بود
سرش رو گرفتم و بغلش کردم
تند تند نفس میکشید
باشه باشه ببخشید ببخشید خوبی؟؟
جونگ کوک: بدون حرف از بغلش در اومدم و بردمش اتاقش و نشست رو تخت جعبه کمک هایه اولیه رو آوردم پماد رو زدم به صورتش راستش زیره نگاهش داشتم آب میشدم من داد زدم عصبی شدم عجیب بود پماد رو به گوشه لبش زدم خواستم جمع کنم که دستم رو گرفت
ا/ت:صبرکن صورتت
جونگ کوک: مهم نی..
ا/ت:رو حرفه من حرف نزن
پارت سیزدهم🖤
۷.۳k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.