ارباب هوس باز من p3
ویو کوک
جیمین: ساعت ۱۱:۵۰ هه تقریبا رسیدیم
ته: اما هیونگ سر چی باهاش قمار کردی؟
کوک : سر یک پنجم سهام jk
جیمین: یک پنجم چیز زیادی هه ، اون سر چی شرط بست؟
کوک: یه آدم
ته: یه آدم ؟ یه آدم که بدردت نمیخوره ، البته میتونی به بردگی بگیریش
جیمین: فکر خوبیه ، حالا کی هست؟
کوک: نمیدونم وقتی باخت معلوم میشه
ون رسید دم در بار و اونا رفتند تو
ویو ات
سلام جنی ،، حالم زیاد خوب نیست پاشو بریم بیرون.
جنی: باشه کجا بریم؟
ات: بریم بار
جنی: باشه برو حاضر شود دم بار میبینمت
ات و جنی حاضر شدند و هم رو دم بار دیدند.
جنی: چقدر ون مشکی اینجاست..
ات: اره ..خب دیگه بریم تو
جنی: باشه
رفتند یه جا رزرو کردند و یک سوجو و ویسکی سفارش دادن(بعد ۱۰ دقیقه)
جنی: ات ببخشید مامانم زنگ زده باید برم..فردا میبینمت
ات: باشه خدافظ
جنی رفت و ات بلند شد تا بره که یکی دستشو گرفت(یکم مست بود)
ناشناس: اوه حیف نیست نزاری ازت لذت ببرم خانم کوچولو؟
ات با تقلا: ولــــــم کن عوضی
ات دستشو از مچ اون در آورد و دوید به طرف یکی از راهرو ها
اون پسره با ۲ تا پسر دیگه دویدن دنبال ات ...
جیمین: ساعت ۱۱:۵۰ هه تقریبا رسیدیم
ته: اما هیونگ سر چی باهاش قمار کردی؟
کوک : سر یک پنجم سهام jk
جیمین: یک پنجم چیز زیادی هه ، اون سر چی شرط بست؟
کوک: یه آدم
ته: یه آدم ؟ یه آدم که بدردت نمیخوره ، البته میتونی به بردگی بگیریش
جیمین: فکر خوبیه ، حالا کی هست؟
کوک: نمیدونم وقتی باخت معلوم میشه
ون رسید دم در بار و اونا رفتند تو
ویو ات
سلام جنی ،، حالم زیاد خوب نیست پاشو بریم بیرون.
جنی: باشه کجا بریم؟
ات: بریم بار
جنی: باشه برو حاضر شود دم بار میبینمت
ات و جنی حاضر شدند و هم رو دم بار دیدند.
جنی: چقدر ون مشکی اینجاست..
ات: اره ..خب دیگه بریم تو
جنی: باشه
رفتند یه جا رزرو کردند و یک سوجو و ویسکی سفارش دادن(بعد ۱۰ دقیقه)
جنی: ات ببخشید مامانم زنگ زده باید برم..فردا میبینمت
ات: باشه خدافظ
جنی رفت و ات بلند شد تا بره که یکی دستشو گرفت(یکم مست بود)
ناشناس: اوه حیف نیست نزاری ازت لذت ببرم خانم کوچولو؟
ات با تقلا: ولــــــم کن عوضی
ات دستشو از مچ اون در آورد و دوید به طرف یکی از راهرو ها
اون پسره با ۲ تا پسر دیگه دویدن دنبال ات ...
۷.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.