فیک آقای خشن قسمت ۹
وقتی که پلیس ها رفتن
ماریسا برای جون کوک غذا آماده کرد و گذاشت جلوی جون کوک
و خودش رفت توی حیاط کتاب میخوندش
جون کوک تند تند غذا رو خورد و اومد پیش
ماریسا و موهاشو نوازش میکرد ماریسا یهو
برگشت دید جون کوک اخم کرده
ماریسا گفت امم از غذا خوشت تون نیامده
جون کوک گفت اتفاقا خیلی هم خوشمزه بود ممنونم
چراااااا نگذاشتی پلیس ها منو ببرن
ماریسا گفت همین جوری من فقط انسانیت کردم همین
جون کوک تعجب کرد از حرص اش صندلی رو شکوند
ماریسا گفت هیییی دیوانه چکار میکنی
جون کوک خفه شو هرکاری بخوام میکنم
ماریسا رفت اتاقش زنگ بزنه جیمین
جون کوک اومد گوشی ازش گرفت زد زمین شکست
ماریسا برای جون کوک غذا آماده کرد و گذاشت جلوی جون کوک
و خودش رفت توی حیاط کتاب میخوندش
جون کوک تند تند غذا رو خورد و اومد پیش
ماریسا و موهاشو نوازش میکرد ماریسا یهو
برگشت دید جون کوک اخم کرده
ماریسا گفت امم از غذا خوشت تون نیامده
جون کوک گفت اتفاقا خیلی هم خوشمزه بود ممنونم
چراااااا نگذاشتی پلیس ها منو ببرن
ماریسا گفت همین جوری من فقط انسانیت کردم همین
جون کوک تعجب کرد از حرص اش صندلی رو شکوند
ماریسا گفت هیییی دیوانه چکار میکنی
جون کوک خفه شو هرکاری بخوام میکنم
ماریسا رفت اتاقش زنگ بزنه جیمین
جون کوک اومد گوشی ازش گرفت زد زمین شکست
۳.۰k
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.