پارت ۲۸
از زبان یونا:
همینطور که تو آب بودیم همو خیس میکردیم و مث خر میخندیدیم شیشه ویسکیشو سر کشید و اومد سمت من و بغلم کرد و کمرمو گرفت و چسپوند به خودش با اون چشای خمارش لب زد
+نظرت چیه همینجا به فاکت بدم یا بریم داخل
_هیچی دوباره یادت اومد
+اره پس فک کردی یادم میره من دیشب چون خوابیدی کاری باهات نداشتم ولی الان بیخیال نمیشم بیبی(لبخند شیطانی)
یهو لبامو محکم بوسید و بغلم کرد و رفتیم تو عمارت و....(اسمات)
چند ساعت بعد:
از زبان یونا:
دلم به شدت درد میکرد وایییی
_جونکوک هق(گریه)
+جانم خوشکلم چرا گریه میکنی دورت بگردم
_درد دارم
+بریم حموم
_اوهوم
زیر پاهامو گرفت و بردم تو حموم گذاشتم تو وان و خودشم اومد منو کشید تو بغلش و دلمو ماساژ میداد
+بهتری الان
_اره خوبم
بعد بلند شدیم و خودمونو شستیم و از حموم اومدیم بیرون لباس پوشیدیم اینقدر خسته بودم جون نداشتم موهامو خشک کنم جونکوک هم لباس پوشید و اومد رو تخت و منو بغل کرد و بعد هر دو خواب رفتیم.....
همینطور که تو آب بودیم همو خیس میکردیم و مث خر میخندیدیم شیشه ویسکیشو سر کشید و اومد سمت من و بغلم کرد و کمرمو گرفت و چسپوند به خودش با اون چشای خمارش لب زد
+نظرت چیه همینجا به فاکت بدم یا بریم داخل
_هیچی دوباره یادت اومد
+اره پس فک کردی یادم میره من دیشب چون خوابیدی کاری باهات نداشتم ولی الان بیخیال نمیشم بیبی(لبخند شیطانی)
یهو لبامو محکم بوسید و بغلم کرد و رفتیم تو عمارت و....(اسمات)
چند ساعت بعد:
از زبان یونا:
دلم به شدت درد میکرد وایییی
_جونکوک هق(گریه)
+جانم خوشکلم چرا گریه میکنی دورت بگردم
_درد دارم
+بریم حموم
_اوهوم
زیر پاهامو گرفت و بردم تو حموم گذاشتم تو وان و خودشم اومد منو کشید تو بغلش و دلمو ماساژ میداد
+بهتری الان
_اره خوبم
بعد بلند شدیم و خودمونو شستیم و از حموم اومدیم بیرون لباس پوشیدیم اینقدر خسته بودم جون نداشتم موهامو خشک کنم جونکوک هم لباس پوشید و اومد رو تخت و منو بغل کرد و بعد هر دو خواب رفتیم.....
۱۸.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.