ستاره ای به اسم عشق
ویو ا/ت
چرا همیشه اینقدر نمره ام بد میشه مامانم پاره ام میکنهههه
سوهی :اشکال نداره باو
ا/ت:تو یکی حرف نزن که 20 شدی و دلت خوشه
سوهی:اوم من 20 نشدم
ا/ت:پس چی چیشدی؟
سوهی :جین گرفته
ا/ت:معلومه که باید 20 بگیره کل شبو داشت میخوند
سوهی:امتحان بعدی من 20 میشممم
ا/ت:نخیرررر امتحان بعدی من 20 میشم
سوهی :فعلا برو اون 3/25 رو نشون خاله بده اگه زنده موندی بیا امروز بریم بیرون
ا/ت:هوف یادم نیار
معلم :خوب بچه ها آخر هفته ی خوبی داشته باشین و کسایی که امتحان روبد دادن لطفا سعی کنن بیشتر بخونن مخصوصا تو ا/ت که به جای پیشرفت داری کاهش میدی تو نمره ات بیشتر بخون
ا/ت:چشم
جین :بریم
ا/ت:بریم
جین:چرا نخوندی؟
ا/ت:حسش نبود
جین:میدونی که هم مامانت دعوات میکنه و هم آینده ات با این کارات خراب میشه
ا/ت:خیلی فاز گرفتی هااا خرخون
جین:دو دقیقه میخام باهات حرف بزن هی پای خرخون و میاری وسط
ا/ت:مگه دروغههه
جین :یاااا من گفتم دروغه
ا/ت:نه ولی....
یونگی:بچه هاااا
ا/ت:سلام بابا
جین:سلام عمو
یونگی :ا/ت برگه ات و بده
ا/ت:بیا
یونگی :خاک بسرت این همه نشستم یادت دادم که 3/25
مامانت دوتامون رو به آتیش میزنه
ا/ت:ببخشید
یونگی:توچی
جین:20
یونگی:مثل همیشه خوب دادی
بیایین بریم
(ادامه رمان قبلی ولی داستان بچه هاشون رو نوشتم)
چرا همیشه اینقدر نمره ام بد میشه مامانم پاره ام میکنهههه
سوهی :اشکال نداره باو
ا/ت:تو یکی حرف نزن که 20 شدی و دلت خوشه
سوهی:اوم من 20 نشدم
ا/ت:پس چی چیشدی؟
سوهی :جین گرفته
ا/ت:معلومه که باید 20 بگیره کل شبو داشت میخوند
سوهی:امتحان بعدی من 20 میشممم
ا/ت:نخیرررر امتحان بعدی من 20 میشم
سوهی :فعلا برو اون 3/25 رو نشون خاله بده اگه زنده موندی بیا امروز بریم بیرون
ا/ت:هوف یادم نیار
معلم :خوب بچه ها آخر هفته ی خوبی داشته باشین و کسایی که امتحان روبد دادن لطفا سعی کنن بیشتر بخونن مخصوصا تو ا/ت که به جای پیشرفت داری کاهش میدی تو نمره ات بیشتر بخون
ا/ت:چشم
جین :بریم
ا/ت:بریم
جین:چرا نخوندی؟
ا/ت:حسش نبود
جین:میدونی که هم مامانت دعوات میکنه و هم آینده ات با این کارات خراب میشه
ا/ت:خیلی فاز گرفتی هااا خرخون
جین:دو دقیقه میخام باهات حرف بزن هی پای خرخون و میاری وسط
ا/ت:مگه دروغههه
جین :یاااا من گفتم دروغه
ا/ت:نه ولی....
یونگی:بچه هاااا
ا/ت:سلام بابا
جین:سلام عمو
یونگی :ا/ت برگه ات و بده
ا/ت:بیا
یونگی :خاک بسرت این همه نشستم یادت دادم که 3/25
مامانت دوتامون رو به آتیش میزنه
ا/ت:ببخشید
یونگی:توچی
جین:20
یونگی:مثل همیشه خوب دادی
بیایین بریم
(ادامه رمان قبلی ولی داستان بچه هاشون رو نوشتم)
۲.۳k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.