ارسلان:که دیدم نیکا
ارسلان:که دیدم نیکا
نیکا:دیا..دیا...دیانا حالش ..ب .بد شدهه
ارسلان :نیکا به یه کلاس اشاره کرد وقتی رفتیم تو کلاس دیدم دیانا رو زمین افتاده بغلش کردم بردمش بیمارستان بستری شد نیکا هم به اجبار من رفت خونه
(دو ساعت بعد )
دکتر :همراه خانم رحیمی
ارسلان:جانم بنده ام
دکتر :بیمار حالش خوبه ولی نیاز به مراقبت داره و تو پرونده پزشکی شون هم اومده ایشون کجا حالش بد شد ؟
ارسلان:تو دانشگاه سر کلاس
دکتر:سیستم بدنی ایشون خیلی ضعیف شده و باید استراحت کنن دلیل بیهوشی هم همینه لطفا دیگه نره جایی و بیشتر استراحت کنه و نزارین کاری کنه
ارسلان:چشم میتونم مرخصش کنم
دکتر :بله
ارسلان:ممنون..رفتم کار های مرخصی دیا رو انجام دادم و رفتم تو اتاق
دیانا:سلام ارسلان
ارسلان:سلام عشقم حالت خوبه
دیانا:اوم
ارسلان:دکتر گفت نباید بری دانشگاه و باید استراحت مطلق کنی
دیانا:من همه کار میکنم
ارسلان :دیانا لج بازی نکن دکتر گفت
دیانا:من مث قبل همه کار میکنمممم 😞
ارسلان:نه
دیا:آره
ارسلان؛نهههه (با داد )
لایک ها به ده برسه پارت بعدی رو میزارم
نیکا:دیا..دیا...دیانا حالش ..ب .بد شدهه
ارسلان :نیکا به یه کلاس اشاره کرد وقتی رفتیم تو کلاس دیدم دیانا رو زمین افتاده بغلش کردم بردمش بیمارستان بستری شد نیکا هم به اجبار من رفت خونه
(دو ساعت بعد )
دکتر :همراه خانم رحیمی
ارسلان:جانم بنده ام
دکتر :بیمار حالش خوبه ولی نیاز به مراقبت داره و تو پرونده پزشکی شون هم اومده ایشون کجا حالش بد شد ؟
ارسلان:تو دانشگاه سر کلاس
دکتر:سیستم بدنی ایشون خیلی ضعیف شده و باید استراحت کنن دلیل بیهوشی هم همینه لطفا دیگه نره جایی و بیشتر استراحت کنه و نزارین کاری کنه
ارسلان:چشم میتونم مرخصش کنم
دکتر :بله
ارسلان:ممنون..رفتم کار های مرخصی دیا رو انجام دادم و رفتم تو اتاق
دیانا:سلام ارسلان
ارسلان:سلام عشقم حالت خوبه
دیانا:اوم
ارسلان:دکتر گفت نباید بری دانشگاه و باید استراحت مطلق کنی
دیانا:من همه کار میکنم
ارسلان :دیانا لج بازی نکن دکتر گفت
دیانا:من مث قبل همه کار میکنمممم 😞
ارسلان:نه
دیا:آره
ارسلان؛نهههه (با داد )
لایک ها به ده برسه پارت بعدی رو میزارم
۲۱.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.