رفتم به کوی لیلی گفتا چو توست خیلی
رفتم به کوی لیلی گفتا چو توست خیلی
گفتم مزاحمم من، گفتا به توست میلی
سر را زپا نشاید هر دم که من شناسم
چون او مرا پسندید از هوش رفت حواسم
بر کوی او نشستم منظر شده تمامم
چون اوست قد و قامت، بر او شده نگاهم
اینقدر دل خوشم من، کرد انتخاب حسابم
مست هستم و خوشم من از دست او خرابم
کم آورم ز رویش، از آن بَرَش کبابم
چشمش گرفت من را، من دست و پا ندانم
هی نرگسش به من خورد، چون هدف کمانم
هی بر زمین بیفتم با ید گرفت دستانم
عرشی شدم به پیشش گفتم کمم تو خیلی
فرشی شدم به پایش بحرم نمود کیلی
گفتم مزاحمم من، گفتا به توست میلی
سر را زپا نشاید هر دم که من شناسم
چون او مرا پسندید از هوش رفت حواسم
بر کوی او نشستم منظر شده تمامم
چون اوست قد و قامت، بر او شده نگاهم
اینقدر دل خوشم من، کرد انتخاب حسابم
مست هستم و خوشم من از دست او خرابم
کم آورم ز رویش، از آن بَرَش کبابم
چشمش گرفت من را، من دست و پا ندانم
هی نرگسش به من خورد، چون هدف کمانم
هی بر زمین بیفتم با ید گرفت دستانم
عرشی شدم به پیشش گفتم کمم تو خیلی
فرشی شدم به پایش بحرم نمود کیلی
۱.۵k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.