.
.
از تو می نویسم
از تویی که وقتی صدایت را می شنوم
گویی هزاران بلبل غزلخوان
در دشت و سرای دلتنگی ام
نغمه شور و مستی سر می دهند ...
از تویی که در پژواک صدای مهربانت
دلم همچون پرستویی مهاجر
کوچ می کند از سرزمین تنهایی و دلواپسی
و غرق در رویای با تو بودن
در پس آن لبخند شورانگیز
سرخ می شود گونه ی آلاله های دشت دوست داشتنت....
خلسه چشمانت مرا می برد به فکر
تبدار خواستنت
و مدهوش در شاعرانگیِ با تو بودن
زیباترین ملودی عاشقانه با سرانگشتان احساسم
نواخته می شود بر پیکره ی اندامت.
و من نفس نفس جان می گیرم در هوای بابونه های خوشبوی احساس تو ....
عشق ابدیم...
از تو می نویسم
از تویی که وقتی صدایت را می شنوم
گویی هزاران بلبل غزلخوان
در دشت و سرای دلتنگی ام
نغمه شور و مستی سر می دهند ...
از تویی که در پژواک صدای مهربانت
دلم همچون پرستویی مهاجر
کوچ می کند از سرزمین تنهایی و دلواپسی
و غرق در رویای با تو بودن
در پس آن لبخند شورانگیز
سرخ می شود گونه ی آلاله های دشت دوست داشتنت....
خلسه چشمانت مرا می برد به فکر
تبدار خواستنت
و مدهوش در شاعرانگیِ با تو بودن
زیباترین ملودی عاشقانه با سرانگشتان احساسم
نواخته می شود بر پیکره ی اندامت.
و من نفس نفس جان می گیرم در هوای بابونه های خوشبوی احساس تو ....
عشق ابدیم...
۱۰.۷k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲