Ma baby girl part 2

(اسم پسر لونا و جیمین سوهو
اسم دختر یونگی و نزاکو یوکو)
+او لونا ببخشید یادم نبود یوکو تو خونه تنهایی می‌ترسه
باید برم
_اکی بایییی
+باییی
_کمکم رفتم سوهو رو بیدار کردم
علامت سوهو~
~صبح برخی مامانی
_صبخ تو هم بخیر عزیزم
~مامانی یه سوال بپرسم
_بپرس عزیزم
سوهو سرشو با ناراحتی پایین انداخت و گفت
~چرا بابایی هیچوقت نمیاد پیش ما صبحا همیشه زود می‌ره احساس میکنم منو دوست نداره
و اشکی از چشماش چکید و از چشم لونا دور نموند
لونا سوهو رو بغل کرد و بعد از کلی دلداری دادنش دست از بغل کردنش برداشت
~مامانی تو که داری میری سر کار میشه با خاله نزاکو و یوکو بگی بیان اینجا
_مامانی اونا الان اینجا بودن
ویو نزاکو
تو راه بودم که متوجه شدم گوشیم رو جا گذاشتم
با گوشیه بادیگارد به گوشیم زنگ زدم و لونا جواب داد
_الو
+لونا فکر کنم گوشیم رو جا گذاشتم
_فکر نکن مطمعن باش🗿
+باش پس من الان میام اونجا
_فقط میشه یوکو رو با خودت بیاری بیاید خونه ما آخه سوهو تنهاست گفت میخواد تو پیشش باشی
+اوکی خدافظظظظظ
_باییی
_سوهو عزیزم
~هوم
_خاله اینا دارن میان اینجا
~ووووووووووووووییی
اخجون
_تک خنده ریزی کردم و رفتم تا آماده بشم
شرطا برای پارت بعد

کامنت:۱۰
لایک:۲۰