دانشگاه دارک
دانشگاه دارک
پارت 5
1 نقاشی ا.ت از ته
2 استایل ته
3 استایل ا.ت
ویو ا.ت
بلند شدم یه دوش 10 مینی گرفتم
روتین پوستی گرفتم شیرکاکائو مو خوردم لباسمو پوشیدم وسایلمو توی چمدون ریختم آرایش لایت کردم
رفتم سمت اتوبوس
ویو ته
بلند شدم یه دوش 10 مینی گرفتم
قهومو خوردم به اجوما گفتم وسایلمو جم کنه یک هفته نیستم
لباسمو پوشیدم
رفتم سمت اتوبوس
ا.ت رو دیدم
رفتم سمتش گفتم
_سلام خوبی
+سلام مرسی
_ام امممممممم..... فکر کنم منو تو هم اتاقی هستیم
+آره
(رفتیم ته اتوبوس نشستیم)
ویو ا.ت
سمت پنجره ته نشست وسط ا.ت بغل دست ا.ت یه پسره بود که هی نگاه های کثیفی میکرد
که یهو حس کردم دارم بهم نزدیک تر میشه
بهش نگا نکردم
اما..... اما اون عوضی دستشو گذاشت رو پاهام (دامن کوتاه پوشیده بودم)
و گفت هیف شد هم اتاقیم نیستی
دستشو گرفتم پیچوندم و نزدیک بود بشکه و گفتم چه بهتر
ویو ته
داشتم از پنجره اتوبوس بیرون رو نگا میکردم که متوجه ا.ت شدم دیدم داره دست پسره رو میشکنه و ول کرد
بلند شدم و
گفتم هوی هرومزاره یک بار ببینم به انوال من دست درازی کن با دستای خودم میکشمت و اون پسره رو زد
ویو ا.ت
با حرفش مهوش شدم و تعجب کردم یکمم خجالت کشیدم
و ته گفت
برو گوشه بشین
گفتم : م... م... رسی
گفت : خواهش میکنم
و از اون موقع یک حس عجیبی بهش پیدا کردم همش داشتم به اون لحظه فکر میکردم که یادم افتاد نقاشیش ندادم
+راستی
_بله
+یه هدیه میخواستم بدم بهت
_وا... واقعا
+اهوم
نقاشی ای که کشیدی رو بهش دادی
_ذوق کرد ووووو چه چه عالیه و بعدش ته ا.ت رو بغل کرد
(بغل ساده)
و ته به خوبی از نقاشی ا.ت نگه داری میکرد
که رسیدیم به هتل ........
شرط پارت بعد 5 لایک 5 کامنت
پارت 5
1 نقاشی ا.ت از ته
2 استایل ته
3 استایل ا.ت
ویو ا.ت
بلند شدم یه دوش 10 مینی گرفتم
روتین پوستی گرفتم شیرکاکائو مو خوردم لباسمو پوشیدم وسایلمو توی چمدون ریختم آرایش لایت کردم
رفتم سمت اتوبوس
ویو ته
بلند شدم یه دوش 10 مینی گرفتم
قهومو خوردم به اجوما گفتم وسایلمو جم کنه یک هفته نیستم
لباسمو پوشیدم
رفتم سمت اتوبوس
ا.ت رو دیدم
رفتم سمتش گفتم
_سلام خوبی
+سلام مرسی
_ام امممممممم..... فکر کنم منو تو هم اتاقی هستیم
+آره
(رفتیم ته اتوبوس نشستیم)
ویو ا.ت
سمت پنجره ته نشست وسط ا.ت بغل دست ا.ت یه پسره بود که هی نگاه های کثیفی میکرد
که یهو حس کردم دارم بهم نزدیک تر میشه
بهش نگا نکردم
اما..... اما اون عوضی دستشو گذاشت رو پاهام (دامن کوتاه پوشیده بودم)
و گفت هیف شد هم اتاقیم نیستی
دستشو گرفتم پیچوندم و نزدیک بود بشکه و گفتم چه بهتر
ویو ته
داشتم از پنجره اتوبوس بیرون رو نگا میکردم که متوجه ا.ت شدم دیدم داره دست پسره رو میشکنه و ول کرد
بلند شدم و
گفتم هوی هرومزاره یک بار ببینم به انوال من دست درازی کن با دستای خودم میکشمت و اون پسره رو زد
ویو ا.ت
با حرفش مهوش شدم و تعجب کردم یکمم خجالت کشیدم
و ته گفت
برو گوشه بشین
گفتم : م... م... رسی
گفت : خواهش میکنم
و از اون موقع یک حس عجیبی بهش پیدا کردم همش داشتم به اون لحظه فکر میکردم که یادم افتاد نقاشیش ندادم
+راستی
_بله
+یه هدیه میخواستم بدم بهت
_وا... واقعا
+اهوم
نقاشی ای که کشیدی رو بهش دادی
_ذوق کرد ووووو چه چه عالیه و بعدش ته ا.ت رو بغل کرد
(بغل ساده)
و ته به خوبی از نقاشی ا.ت نگه داری میکرد
که رسیدیم به هتل ........
شرط پارت بعد 5 لایک 5 کامنت
۱۱.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.