𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۴ پارت ۱۰
سوجین_ووویییییی خوش به حالت همیشه پیش پسرایی💔😩
_خب توهم بیا کنسرت هاشون تا بیینیشون
سوجین_خیلی دوست دارم بیام ولی ما پول بلیط کنسرت رو نداریم
دلم براش سوخت تا خواستم چیزی بگم کوک پا پیش وسط گذاشت
کوک_تو از این به بعد به عنوان مهمون ویژه به همراه ا.ت میاین و به نگهبانا میگین که مهمون من هستین یونو؟
_اوهوم حق با کوکه من مهمون تهیونگم تو مهمون کوک😊
سوجین_ممنون جونگکوک شی😊
کوک ویو
وقتی که با این پسوند شی و صدای نازکش ازم تشکر کرد قلبم به لرزه افتاد نمیدونم چرا ولی هیاهویی تو دلم ایجاد شد
_خ.خواهش میکنم
نامی_اهمم ا.ت؟یک سوال
ا.ت_بپرس
نامی_تو چرا مهمون تهیونگ باشی؟تو که همینجوری هم میتونی بیای....
ا.ت ویو
نامی_تو چرا مهمون تهیونگ باشی؟توکه همینجوری هم میتونی بیای
وای خدا بدبخت شدم یک نگاه تهیونگ انداختم که دستشو رو صورتش گذاشته بود این ینی گند زدم
ته_ا.ت بهتره بگیم دیگه
_موافقم
هوبی_چیو میخواین بگین؟
جین_ادم کشتین؟؟؟
جیمی_یا میخواین بکشین؟؟؟
_این چرت و پرتا چیه دیگه بلغور میکنین نخیرم
سوگ_به دل نگیر این دوتا همیشه چرت و پرت میگن تو حرفتو بزن
_خب منو تهیونگ با همیم
جیمی_مبارکه😑
جین_منم گفتم چی میخواد بگه
نامی_خوشحال شدم ینی عاشق هم دیگه اید؟
ته_اوهوم اون روز که اومده بود کنسرت و لقب دختر ایرانی رو گرفته بود من یک دل نه صد دل عاشقش شدم
سوجین_تو ایرانی ای؟؟🥺😳پس بگو چرا شبیه ما نستی
_نمیفهمم چرا هر کی میفهمه ایرانی ام اینو میگه اره گلم ایرانی ام😊😂
با حس خستگی رفتم توی اتاقم ساعت ۴ عصر بود سوجین تو اتاقش بود همه تو اتاقاشون بودن منم تو اتاق خودم😂
یک هودی بدون کلاه ابی پررنگ بوشیدم که خیلی گشاد بود استیناش یه جورایی انگار پفی بودن دوسش داشتم با یک شلوار جین جذب سفید رفتم نشستم پشت میز ارایش و یکم به صورتم رسیدم
رژ لب هلویی خوشگلم رو هم زدم گردنبند مورد علاقمو هم انداختم گردنم موهام رو پنس زدم دو لا جلوی موهامو باف حبابی زدم و گوشی مو برداشتم برگشتم برم بیرون که با سر رفتم تو سینه ی تهیونگ_ای سرم
ته_بزک دوزک کردی کجا؟؟؟
_میخواستم بیام پیش جنابعالی که خودت اومدی😑😑😑
ته_عهههه چه خوببب پس بیا بریم اتاق من
_نه دیگه همینجا خوبه
ته_ هاراستی نقشه ی سورپرایز دوستات چیشد پس؟
_وایییی یادم رفت همین الان زنگ میزنم
صندلی جلوی میز رو گذاشتم وسط اتاق و باهاشون تصویری تماس گرفتم تهیونگ رفت بیرون تا پسرا رو صدا کنه
به ثانیه نکشید جواب داد میسو همشون پیش هم بودن فاطی مطی و میسو
_انیووووووو چینگو های من😍🥺
میسو_سلام دختر چرا هیچ خبری ازمون نمیگیری چیکارا میکنی به کره عادت کردی؟
_اره اره عادت کردم
فاطی_دلمون برات خیلی تنگ شده بود............
_خب توهم بیا کنسرت هاشون تا بیینیشون
سوجین_خیلی دوست دارم بیام ولی ما پول بلیط کنسرت رو نداریم
دلم براش سوخت تا خواستم چیزی بگم کوک پا پیش وسط گذاشت
کوک_تو از این به بعد به عنوان مهمون ویژه به همراه ا.ت میاین و به نگهبانا میگین که مهمون من هستین یونو؟
_اوهوم حق با کوکه من مهمون تهیونگم تو مهمون کوک😊
سوجین_ممنون جونگکوک شی😊
کوک ویو
وقتی که با این پسوند شی و صدای نازکش ازم تشکر کرد قلبم به لرزه افتاد نمیدونم چرا ولی هیاهویی تو دلم ایجاد شد
_خ.خواهش میکنم
نامی_اهمم ا.ت؟یک سوال
ا.ت_بپرس
نامی_تو چرا مهمون تهیونگ باشی؟تو که همینجوری هم میتونی بیای....
ا.ت ویو
نامی_تو چرا مهمون تهیونگ باشی؟توکه همینجوری هم میتونی بیای
وای خدا بدبخت شدم یک نگاه تهیونگ انداختم که دستشو رو صورتش گذاشته بود این ینی گند زدم
ته_ا.ت بهتره بگیم دیگه
_موافقم
هوبی_چیو میخواین بگین؟
جین_ادم کشتین؟؟؟
جیمی_یا میخواین بکشین؟؟؟
_این چرت و پرتا چیه دیگه بلغور میکنین نخیرم
سوگ_به دل نگیر این دوتا همیشه چرت و پرت میگن تو حرفتو بزن
_خب منو تهیونگ با همیم
جیمی_مبارکه😑
جین_منم گفتم چی میخواد بگه
نامی_خوشحال شدم ینی عاشق هم دیگه اید؟
ته_اوهوم اون روز که اومده بود کنسرت و لقب دختر ایرانی رو گرفته بود من یک دل نه صد دل عاشقش شدم
سوجین_تو ایرانی ای؟؟🥺😳پس بگو چرا شبیه ما نستی
_نمیفهمم چرا هر کی میفهمه ایرانی ام اینو میگه اره گلم ایرانی ام😊😂
با حس خستگی رفتم توی اتاقم ساعت ۴ عصر بود سوجین تو اتاقش بود همه تو اتاقاشون بودن منم تو اتاق خودم😂
یک هودی بدون کلاه ابی پررنگ بوشیدم که خیلی گشاد بود استیناش یه جورایی انگار پفی بودن دوسش داشتم با یک شلوار جین جذب سفید رفتم نشستم پشت میز ارایش و یکم به صورتم رسیدم
رژ لب هلویی خوشگلم رو هم زدم گردنبند مورد علاقمو هم انداختم گردنم موهام رو پنس زدم دو لا جلوی موهامو باف حبابی زدم و گوشی مو برداشتم برگشتم برم بیرون که با سر رفتم تو سینه ی تهیونگ_ای سرم
ته_بزک دوزک کردی کجا؟؟؟
_میخواستم بیام پیش جنابعالی که خودت اومدی😑😑😑
ته_عهههه چه خوببب پس بیا بریم اتاق من
_نه دیگه همینجا خوبه
ته_ هاراستی نقشه ی سورپرایز دوستات چیشد پس؟
_وایییی یادم رفت همین الان زنگ میزنم
صندلی جلوی میز رو گذاشتم وسط اتاق و باهاشون تصویری تماس گرفتم تهیونگ رفت بیرون تا پسرا رو صدا کنه
به ثانیه نکشید جواب داد میسو همشون پیش هم بودن فاطی مطی و میسو
_انیووووووو چینگو های من😍🥺
میسو_سلام دختر چرا هیچ خبری ازمون نمیگیری چیکارا میکنی به کره عادت کردی؟
_اره اره عادت کردم
فاطی_دلمون برات خیلی تنگ شده بود............
۱۰.۴k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.