جاسوس پارت۱۷
_____________
ویو ا/ت
خیلی ترسیده بودم ولی یه صدای بلندی تو سرم پخش شد یهو بلند شدم چییییییی این همش یه خواب بود؟؟؟؟؟(اگه میخواید جرم بدید این استکیر رو بفرستید🗡*الان هزار هزارتا این استیکر رو میفرستن*)
ولی اصلا بهش نمیخورد خواب باشه انگار واقعا اتفاق افتاده اهههه اصلا ولش راستی الکس میخواستم بهش زنگ بزنم
گوشیم رو برداشتم و به الکس زدم و سومین بوق جواب داد
الکس:ها*خوابالو و عصبی*
ا/ت: تو چرا با کای اینکارو کردی ها؟؟*عصبی به شدت*
الکس: عه ا/ت جونم چیزه میخواستم کاری کنم پسره بهت شک نکنه عشقم(اوقققققق)
ا/ت: عشقمو زهرمار(به قول خودم زهر مارمولک) تقریبا زدی اونو کشتی بعد میگی نقشه بود اصلا میومدی میکشتیش دیگه
الکس: فکر خوبه امروز جنازشو تحویل میگیری
ا/ت: گوه نخور مرتیکه به داداشم دست بزنی به شوگا همه چی رو میگم
الکس: منم خانواده ات رو میکشم
ا/ت: هردومون خوب میدونیم شوگا بزرگترین مافیاست و راحت میکشتت قبلش منم یه جوری میزنمت که نفهمی از کجا خوردی
الکس: جونن عصبانیت هم عشقه
ا/ت : خفه *تلفن رو قطع کرد*
مرتیکه ی اشغال بزار دارم برات
کارهای لازمه رو کردم و رفتم بیرون به اجوما کمک کردم و به کارهای خودم رسیدم که زنگ در خورد رفتم و بازش کردم هوسوک بود
ا/ت: خوش آمدید ارباب جانگ * تعظیم بعدش رفت کنار*
ا/ت: چیزی میل دارید؟
جیهوپ: نه به شوگا بگو بیاد کار واجب باهاش دارم
ا/ت: چشم
رفتم بالا و در اتاق کارش رو زدم و اجازه ی ورود داد
ا/ت: ارباب جانگ اومدن و گفتند کار واجبی دارند
شوگا: باشه اومدم
رفتم پایین که دیدم هوسوک داره با کای حرف میزنه و میخندن که هوسوک منو دید
جیهوپ: یه لحظه بیا....*اومد نزدیک* این بچه برادر توعه؟
ا/ت: بله
جیهوپ: خیلی بانمکه
کای: تو بانمک تری
جیهوپ: نخیر تو
کای: نه تو
جیهوپ: تو
کای: تووووووو
جیهوپ:تووووووو
شوگا: بسه دیگه تو تو راه انداختید
دیدم کای تو بغل هوسوک قایم شد
ا/ت: کای بیا بریم
کای:*نگاه به جیهوپ* باشه *اومد پایین*
کای: نگو اون منو صدا کرد
ا/ت چیکارت داشت؟
کای: فقط باهم حرف زدیم خیلی خوبهههه
ا/ت: آره خیلی پر انرژیه برعکس شوگا
کای: آبجی من شیرموز میخوام(سروان عزیزی که در خاکسپاری کای شرکت نمودن تشکر مینمایم 😂*یاد کوک نیوفتادید؟*)
ا/ت: باشه بزار الان درست میکنم
در یخچال رو باز کردم دیدم کلی شیرموز هست باع چقدر شیرموز دیدم کای داره بالا و پایین میپره
کای: اخجونننن
دیدم ۵ تا شیرموز برداشت و تو یه دقیقه خورد دوباره خواست برداره که
ا/ت: کایی بسهههه
کای: ولی شیرموز میقامممم
ا/ت: ۵ تا خوردی برای امروز بسه
که دیدم هوسوک کای رو صدا کرد
یه جا قایم شدم ببینم چه خبره ولی شوگا نبود
کای: بله
جیهوپ: نظرت چیه شوگا رو سرکار بزاریم؟
کای: شوگا همینکه رئیس این خونه است؟
جیهوپ: آره
کای: ارههه
جیهوپ: خوب ببین نقشه اینه
ویو ا/ت
خیلی ترسیده بودم ولی یه صدای بلندی تو سرم پخش شد یهو بلند شدم چییییییی این همش یه خواب بود؟؟؟؟؟(اگه میخواید جرم بدید این استکیر رو بفرستید🗡*الان هزار هزارتا این استیکر رو میفرستن*)
ولی اصلا بهش نمیخورد خواب باشه انگار واقعا اتفاق افتاده اهههه اصلا ولش راستی الکس میخواستم بهش زنگ بزنم
گوشیم رو برداشتم و به الکس زدم و سومین بوق جواب داد
الکس:ها*خوابالو و عصبی*
ا/ت: تو چرا با کای اینکارو کردی ها؟؟*عصبی به شدت*
الکس: عه ا/ت جونم چیزه میخواستم کاری کنم پسره بهت شک نکنه عشقم(اوقققققق)
ا/ت: عشقمو زهرمار(به قول خودم زهر مارمولک) تقریبا زدی اونو کشتی بعد میگی نقشه بود اصلا میومدی میکشتیش دیگه
الکس: فکر خوبه امروز جنازشو تحویل میگیری
ا/ت: گوه نخور مرتیکه به داداشم دست بزنی به شوگا همه چی رو میگم
الکس: منم خانواده ات رو میکشم
ا/ت: هردومون خوب میدونیم شوگا بزرگترین مافیاست و راحت میکشتت قبلش منم یه جوری میزنمت که نفهمی از کجا خوردی
الکس: جونن عصبانیت هم عشقه
ا/ت : خفه *تلفن رو قطع کرد*
مرتیکه ی اشغال بزار دارم برات
کارهای لازمه رو کردم و رفتم بیرون به اجوما کمک کردم و به کارهای خودم رسیدم که زنگ در خورد رفتم و بازش کردم هوسوک بود
ا/ت: خوش آمدید ارباب جانگ * تعظیم بعدش رفت کنار*
ا/ت: چیزی میل دارید؟
جیهوپ: نه به شوگا بگو بیاد کار واجب باهاش دارم
ا/ت: چشم
رفتم بالا و در اتاق کارش رو زدم و اجازه ی ورود داد
ا/ت: ارباب جانگ اومدن و گفتند کار واجبی دارند
شوگا: باشه اومدم
رفتم پایین که دیدم هوسوک داره با کای حرف میزنه و میخندن که هوسوک منو دید
جیهوپ: یه لحظه بیا....*اومد نزدیک* این بچه برادر توعه؟
ا/ت: بله
جیهوپ: خیلی بانمکه
کای: تو بانمک تری
جیهوپ: نخیر تو
کای: نه تو
جیهوپ: تو
کای: تووووووو
جیهوپ:تووووووو
شوگا: بسه دیگه تو تو راه انداختید
دیدم کای تو بغل هوسوک قایم شد
ا/ت: کای بیا بریم
کای:*نگاه به جیهوپ* باشه *اومد پایین*
کای: نگو اون منو صدا کرد
ا/ت چیکارت داشت؟
کای: فقط باهم حرف زدیم خیلی خوبهههه
ا/ت: آره خیلی پر انرژیه برعکس شوگا
کای: آبجی من شیرموز میخوام(سروان عزیزی که در خاکسپاری کای شرکت نمودن تشکر مینمایم 😂*یاد کوک نیوفتادید؟*)
ا/ت: باشه بزار الان درست میکنم
در یخچال رو باز کردم دیدم کلی شیرموز هست باع چقدر شیرموز دیدم کای داره بالا و پایین میپره
کای: اخجونننن
دیدم ۵ تا شیرموز برداشت و تو یه دقیقه خورد دوباره خواست برداره که
ا/ت: کایی بسهههه
کای: ولی شیرموز میقامممم
ا/ت: ۵ تا خوردی برای امروز بسه
که دیدم هوسوک کای رو صدا کرد
یه جا قایم شدم ببینم چه خبره ولی شوگا نبود
کای: بله
جیهوپ: نظرت چیه شوگا رو سرکار بزاریم؟
کای: شوگا همینکه رئیس این خونه است؟
جیهوپ: آره
کای: ارههه
جیهوپ: خوب ببین نقشه اینه
۹.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.