پارت ۴۰
در باز شد و ماشین جیمین اومد تو عمارت...وقتی دیدمش پا تند کردم سوار ماشین شدم و روشنش کردم...میخواستم از عمارت برم بیرون که جیمین ماشینشو گذاشت دقیقا جلو ماشینم...از ماشین پیاده شدم
ا.ت. برو عقب
جیمین. نمیخوام
ا.ت. بهت گفتم برو عقب
جیمین. منم گفتم نمیخوام
ا.ت. باشه پس
رفتم و سوار ماشین شدم...سرعت گرفتم و با ماشینم کوبوندم به ماشین جیمین...بعدم رفتم و یکی دیگه از ماشینامو برداشتم و حرکت کردم سمت در اما اینبار این هوسوک بود که ماشینشو گذاشت جلو ماشینم
ا.ت. دیگه شورشو دارین در میارین
جیمین. پات چیشده؟
ا.ت. هه چیشده؟ مهمه؟
جیمین. اگه پرسیدم پس یعنی مهمه
ا.ت. نه مهم نیست...دوباره میخوای گولم بزنی؟ دوباره میخوای بهت اعتماد کنم...نه این بار دیگه نمیشه
بعدشم موتورمو برداشتم و از عمارت رفتم بیرون اما دیدم جیمین داره با موتور کوک میاد دنبالم...سرعتمو بیشتر کردم...وقتی مطمئن شدم گمم کرده رفتم بار...بار مورد علاقم...موتورو دم در پارک کردم و رفتم تو...نشستم روی یه سری مبل که گوشه گذاشته بودن...۴ تا شیشه ودکا سوارش دادم...اولین باره ودکا میخورم...همیشه ویسکی میخوردم...یکی یکی شیشه ها رو سر میکشیدم و به بدبختیم فکر میکردم...چطور میتونن اینقدر راحت باهام بازی کنن؟ ۴ تاشو خورده بودم اما مست نشده بودم...ظرفیتم خیلی بالا بود...۳ تا دیگه بهش گفتم بیاره...یکی یکی دوباره سر کشیدم...دومی رو که خوردم یکم مست شده بودم...سومی رو هم خوردم...خیلی مست شده بودم...تلو تلو میخوردم...رفتم به گارسون پولو دادم و از اونجا رفتم بیرون...سوار موتور شدم و به سختی رفتم خونه جنگلیم...هیچکس از اینجا خبر نداشت...فقط مامانم میدونست...اینو اون برام ساخت...رفتم توش و خوابیدم
صبح
صدای در زدن میومد...کیه این وقت صبح...درو باز کردم که جیمینو دیدم...وقتی دیدمش اومدم درو ببندم که پاشو گذاشت لای در
ا.ت. گمشو بیرون
جیمین. تا حرفامو نشنوی هیچ جا نمیرم
ا.ت. بشنوم که چی؟ بازم گولم بزنی؟ بازم ازم استفاده کنی؟
جیمین. منو ببخش
ا.ت. چند بار ببخشمت؟ چند بار بهت فرصت بدم؟ ( داد )
جیمین. من خیلی در حقت بد کردم
ا.ت. خوبه خودت میدونی...پس برو تا بیشتر از این نابودم نکردی
بعدشم حلش دادم بیرون و درو بستم
با مشت میکوبید به در
جیمین. ا.ت خواهش میکنم...درو باز کن...من بدون تو نمیتونم
ا.ت. این یکسال و نیمو چطور بدون من تونستی الانم همونکارو کن
جیمین. برات جبران میکنم
ا.ت. نمیتونی...نمیتونی قلبی که شکسته رو درست کنی...وقتی میشکنه دیگه مث قبل نمیشه...تو قلبمو نشکستی...اونو خورد کردی
جیمین. فقط بذار حرفمو بهت بزنم
ا.ت. حتی شنیدن صدات حالمو بد میکنه حالا هم از اینجا برو
جیمین. اگه بابام فهمید اینچایی چی؟
ا.ت. اگه تو نگی اونم نمیفهمه
جیمین. یعنی واقعا فکر کردی من به اون میگم؟
ا.ت. فکر نکردم مطمئنم...گمشو برو
جیمین. باشه من میرم اما اینو بدون تو همیشه واسه من از همه چی و همه کس بالا تر بودی اما من برای تو اینجوری نیستم
ا.ت. هیچوقت هم نمیشی
بعدم صدای قدماشو شنیدم که رفت
مرسی به خاطر همایتتون
ا.ت. برو عقب
جیمین. نمیخوام
ا.ت. بهت گفتم برو عقب
جیمین. منم گفتم نمیخوام
ا.ت. باشه پس
رفتم و سوار ماشین شدم...سرعت گرفتم و با ماشینم کوبوندم به ماشین جیمین...بعدم رفتم و یکی دیگه از ماشینامو برداشتم و حرکت کردم سمت در اما اینبار این هوسوک بود که ماشینشو گذاشت جلو ماشینم
ا.ت. دیگه شورشو دارین در میارین
جیمین. پات چیشده؟
ا.ت. هه چیشده؟ مهمه؟
جیمین. اگه پرسیدم پس یعنی مهمه
ا.ت. نه مهم نیست...دوباره میخوای گولم بزنی؟ دوباره میخوای بهت اعتماد کنم...نه این بار دیگه نمیشه
بعدشم موتورمو برداشتم و از عمارت رفتم بیرون اما دیدم جیمین داره با موتور کوک میاد دنبالم...سرعتمو بیشتر کردم...وقتی مطمئن شدم گمم کرده رفتم بار...بار مورد علاقم...موتورو دم در پارک کردم و رفتم تو...نشستم روی یه سری مبل که گوشه گذاشته بودن...۴ تا شیشه ودکا سوارش دادم...اولین باره ودکا میخورم...همیشه ویسکی میخوردم...یکی یکی شیشه ها رو سر میکشیدم و به بدبختیم فکر میکردم...چطور میتونن اینقدر راحت باهام بازی کنن؟ ۴ تاشو خورده بودم اما مست نشده بودم...ظرفیتم خیلی بالا بود...۳ تا دیگه بهش گفتم بیاره...یکی یکی دوباره سر کشیدم...دومی رو که خوردم یکم مست شده بودم...سومی رو هم خوردم...خیلی مست شده بودم...تلو تلو میخوردم...رفتم به گارسون پولو دادم و از اونجا رفتم بیرون...سوار موتور شدم و به سختی رفتم خونه جنگلیم...هیچکس از اینجا خبر نداشت...فقط مامانم میدونست...اینو اون برام ساخت...رفتم توش و خوابیدم
صبح
صدای در زدن میومد...کیه این وقت صبح...درو باز کردم که جیمینو دیدم...وقتی دیدمش اومدم درو ببندم که پاشو گذاشت لای در
ا.ت. گمشو بیرون
جیمین. تا حرفامو نشنوی هیچ جا نمیرم
ا.ت. بشنوم که چی؟ بازم گولم بزنی؟ بازم ازم استفاده کنی؟
جیمین. منو ببخش
ا.ت. چند بار ببخشمت؟ چند بار بهت فرصت بدم؟ ( داد )
جیمین. من خیلی در حقت بد کردم
ا.ت. خوبه خودت میدونی...پس برو تا بیشتر از این نابودم نکردی
بعدشم حلش دادم بیرون و درو بستم
با مشت میکوبید به در
جیمین. ا.ت خواهش میکنم...درو باز کن...من بدون تو نمیتونم
ا.ت. این یکسال و نیمو چطور بدون من تونستی الانم همونکارو کن
جیمین. برات جبران میکنم
ا.ت. نمیتونی...نمیتونی قلبی که شکسته رو درست کنی...وقتی میشکنه دیگه مث قبل نمیشه...تو قلبمو نشکستی...اونو خورد کردی
جیمین. فقط بذار حرفمو بهت بزنم
ا.ت. حتی شنیدن صدات حالمو بد میکنه حالا هم از اینجا برو
جیمین. اگه بابام فهمید اینچایی چی؟
ا.ت. اگه تو نگی اونم نمیفهمه
جیمین. یعنی واقعا فکر کردی من به اون میگم؟
ا.ت. فکر نکردم مطمئنم...گمشو برو
جیمین. باشه من میرم اما اینو بدون تو همیشه واسه من از همه چی و همه کس بالا تر بودی اما من برای تو اینجوری نیستم
ا.ت. هیچوقت هم نمیشی
بعدم صدای قدماشو شنیدم که رفت
مرسی به خاطر همایتتون
۵.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.