شکنجه ی عشق 💔
پارت ۳
*توجه توجه باید اطلاع بدم که این پارت اصمات میباشد و هر کس دوست نداره میتونه این پارت و نخونه*
ا.ت ویو
روم خیمه زد و با صدای خیلی بمی گفت
کوک: ایشششش دلم میخواد یکم خوش بگذرونم پس بهتره همکاری کنی وگرنه تو هم مثل پدر و مادرت میمیری فهمیدی کیتن پس کل مدت باید ددی صدام کنی اوکی؟
از حرفاش ترس وحشت ناکی به جونم افتاد. از ترس اینکه منو بکشه سرمو به معنای آره تکون دادم که یهو لباشو رو لبام قرار داد و مک میزد و منم از درد ناچاری هم کاری میکردم. همینجور که لبامو میبوسند لباسای خودم و خودشو در آورد و دستشو به سمت پو*ص*یم برد و همون تور که منو میبوسند پو*ص*یمو میمالید و من هم توی دهنش ناله میکردم. دست از سر لبام برداشت و به سمت گردنم حجوم برد و مارک های درد ناک میزاشت و هم من خیلی تحریک شده بودم و هم اون.
بعد دست از سرم برداشت و گفت:
کوک:با شماره ی سه واردت میکنم ۱.۲.۳
که یهو واردم کرد و جیغم بالا رفت و یه مایه خونی ازم در اومد. این یهنی من دیگه دختر نیستم آره یعنی من دیگه یه هرزه شدم. باورم نمیشه. همینطور هی میکوبید توم که روی شکمم ارضا شد و بعد سیاهی.
کوک ویو
دیدم ا.ت بیهوش شده. هه اون باکره بود. خوب خوبه حداقل اون دیگه مال منه مال خود خودم. برای استایل بغلش کردم و تمیزش کردم و یه لباس از توی کمدش در آوردم و تنش کردم و لباسا خودمم پوشیدم و دوباره بغلش کردم و بردمش و گذاشتمش توی ماشین و به سمت امارت حرکت کردم. بعد از چند مین رسیدیم . ماشینو پارک کردم و ا.ت و بغل کردم و بردم اتاق خودم و گذاشتمش روی تخت و از اتاق بیرون رفتم که یهو وووو.....
خماریییییییییییییی
شب پارت ۴ رو میزارم
حمایت فراموش نشه
*توجه توجه باید اطلاع بدم که این پارت اصمات میباشد و هر کس دوست نداره میتونه این پارت و نخونه*
ا.ت ویو
روم خیمه زد و با صدای خیلی بمی گفت
کوک: ایشششش دلم میخواد یکم خوش بگذرونم پس بهتره همکاری کنی وگرنه تو هم مثل پدر و مادرت میمیری فهمیدی کیتن پس کل مدت باید ددی صدام کنی اوکی؟
از حرفاش ترس وحشت ناکی به جونم افتاد. از ترس اینکه منو بکشه سرمو به معنای آره تکون دادم که یهو لباشو رو لبام قرار داد و مک میزد و منم از درد ناچاری هم کاری میکردم. همینجور که لبامو میبوسند لباسای خودم و خودشو در آورد و دستشو به سمت پو*ص*یم برد و همون تور که منو میبوسند پو*ص*یمو میمالید و من هم توی دهنش ناله میکردم. دست از سر لبام برداشت و به سمت گردنم حجوم برد و مارک های درد ناک میزاشت و هم من خیلی تحریک شده بودم و هم اون.
بعد دست از سرم برداشت و گفت:
کوک:با شماره ی سه واردت میکنم ۱.۲.۳
که یهو واردم کرد و جیغم بالا رفت و یه مایه خونی ازم در اومد. این یهنی من دیگه دختر نیستم آره یعنی من دیگه یه هرزه شدم. باورم نمیشه. همینطور هی میکوبید توم که روی شکمم ارضا شد و بعد سیاهی.
کوک ویو
دیدم ا.ت بیهوش شده. هه اون باکره بود. خوب خوبه حداقل اون دیگه مال منه مال خود خودم. برای استایل بغلش کردم و تمیزش کردم و یه لباس از توی کمدش در آوردم و تنش کردم و لباسا خودمم پوشیدم و دوباره بغلش کردم و بردمش و گذاشتمش توی ماشین و به سمت امارت حرکت کردم. بعد از چند مین رسیدیم . ماشینو پارک کردم و ا.ت و بغل کردم و بردم اتاق خودم و گذاشتمش روی تخت و از اتاق بیرون رفتم که یهو وووو.....
خماریییییییییییییی
شب پارت ۴ رو میزارم
حمایت فراموش نشه
۸.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.