رویای من . پارت 21
بعد از چند مین رسیدیم خونه
رفتم تو اتاقم کوله ام رو گذاشتم و لباسام رو عوض کردم
رفتم پذیرایی و رو مبل نشستم
کنترل رو برداشتم و توی تلویزیون میگشتم بخوام رو راست باشم به هر کانال فقط 10 ثانیه فرصت دفاع از خودش رو میدادم ( ادمینتون هم همینه )
تا به ی کانال رسیدم کوک تو اتاقش بود
این سوک: یییسس کیدراما
کوک: چه هوب حد اقل میدونی چیه ( باخنده )
کوک: چی میبینی حالا؟
این سوک : هوااارانگگگ
( قابل توجه دوستان عزیز اینجا کوک تهیونگ رو نمیشناسه و تهیونگ هم ایدل نیست فکر کنید فقط بازیگره )
( کوک )
یا شنیدن هوارانگ سریعع پاشدم و رفتم نشستم بغل این سوکک . ( رو مبل )
کوک : ببینممم تو اینوو میبیینیی؟
این سوک: اره بابا معلومه . منو چی فرض کردی؟( با خنده )
کوک: نه هیچی بیایم ببینیم
این سوک: یچیزی کمه !
کوک: چی
این سوک: پاپ کورن . دارید؟
کوک: دقیقااا. دارمم. برو بردار
این سوک: یااااا خبب کجاسس؟
کوک: تو کابینت دیگه همونجاها
این سوک: من درست کنم؟
کوک: اره دیگه
این سوک : اااییششش ( با عصبانیت )
رفتم برداشتم
بعد از چند مین پخت
ریختم تو ظرف و اوردم
کوک : سس هم بیار ( ادمینتونم اینجوریه😔 )
این سوک: یاااااااا دیگه چندش بازی در نیاررر( با عصبانیت )
کوک : ... ( خنده )
( سکانس به اونجاهایی رسید که وی میمیره )
این سوک : نهههه ( گریه ) چرااا .... ن.......باید......اینجو....رییی......میشد
کوک : ... ( گریه )
این سوک رو گذاشتم تو بغلم
کوک: نترس چیزیش نمیشه الان میبرتش پیش اون دختره خوب میشه
این سوک: ن...نهه ... نمیرسنننن ( گریه ) این سوک : من کارگردانو زندههه میخواممم ( گریه )
میخواست پاشه بره بیرون دنبال کارگردان دستشو گرفتم و به بغل خودم هولش دادم
کوک : ششییش شییش اشکال نداره . گریه نمیخواد نمیدونستم تو کیدراما دیدن خیلی احساسیی
کوک: این سوک؟ ساکت شدی؟
دیدم خوابیده اروم گذاشتمش کنار
رفتم براش پتو و بالشت اوردم
و گذاشتم همینجا رو مبل بخوابه
کپی ممنوع ❌
رفتم تو اتاقم کوله ام رو گذاشتم و لباسام رو عوض کردم
رفتم پذیرایی و رو مبل نشستم
کنترل رو برداشتم و توی تلویزیون میگشتم بخوام رو راست باشم به هر کانال فقط 10 ثانیه فرصت دفاع از خودش رو میدادم ( ادمینتون هم همینه )
تا به ی کانال رسیدم کوک تو اتاقش بود
این سوک: یییسس کیدراما
کوک: چه هوب حد اقل میدونی چیه ( باخنده )
کوک: چی میبینی حالا؟
این سوک : هوااارانگگگ
( قابل توجه دوستان عزیز اینجا کوک تهیونگ رو نمیشناسه و تهیونگ هم ایدل نیست فکر کنید فقط بازیگره )
( کوک )
یا شنیدن هوارانگ سریعع پاشدم و رفتم نشستم بغل این سوکک . ( رو مبل )
کوک : ببینممم تو اینوو میبیینیی؟
این سوک: اره بابا معلومه . منو چی فرض کردی؟( با خنده )
کوک: نه هیچی بیایم ببینیم
این سوک: یچیزی کمه !
کوک: چی
این سوک: پاپ کورن . دارید؟
کوک: دقیقااا. دارمم. برو بردار
این سوک: یااااا خبب کجاسس؟
کوک: تو کابینت دیگه همونجاها
این سوک: من درست کنم؟
کوک: اره دیگه
این سوک : اااییششش ( با عصبانیت )
رفتم برداشتم
بعد از چند مین پخت
ریختم تو ظرف و اوردم
کوک : سس هم بیار ( ادمینتونم اینجوریه😔 )
این سوک: یاااااااا دیگه چندش بازی در نیاررر( با عصبانیت )
کوک : ... ( خنده )
( سکانس به اونجاهایی رسید که وی میمیره )
این سوک : نهههه ( گریه ) چرااا .... ن.......باید......اینجو....رییی......میشد
کوک : ... ( گریه )
این سوک رو گذاشتم تو بغلم
کوک: نترس چیزیش نمیشه الان میبرتش پیش اون دختره خوب میشه
این سوک: ن...نهه ... نمیرسنننن ( گریه ) این سوک : من کارگردانو زندههه میخواممم ( گریه )
میخواست پاشه بره بیرون دنبال کارگردان دستشو گرفتم و به بغل خودم هولش دادم
کوک : ششییش شییش اشکال نداره . گریه نمیخواد نمیدونستم تو کیدراما دیدن خیلی احساسیی
کوک: این سوک؟ ساکت شدی؟
دیدم خوابیده اروم گذاشتمش کنار
رفتم براش پتو و بالشت اوردم
و گذاشتم همینجا رو مبل بخوابه
کپی ممنوع ❌
۷.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.