اون فقط ی بچه بود...
part 2
~ عمارت ته ~
+
ساعت ۵ : ۱۱ شب، وقت خواب دو هی بود.
+ فردا ی اتاق برات اماده میکنن
+ امشب اتاق من میخوابی
_ * قبول کرد
به اتاق رفتیم، دراز کشیدیم
_ عمو
+ جان
_ بغلم میکنی
+ * لبخند
بغلش کردم،
+ خوبه
_ اوهوم
چه بچه بامزه ای جسته ریزش تو بغلم گم میشد عطر موهاش لذت بخش بود انقدر بو کردم تا خوابم برد
~ صبح ~
_
...
~ عمارت ته ~
+
ساعت ۵ : ۱۱ شب، وقت خواب دو هی بود.
+ فردا ی اتاق برات اماده میکنن
+ امشب اتاق من میخوابی
_ * قبول کرد
به اتاق رفتیم، دراز کشیدیم
_ عمو
+ جان
_ بغلم میکنی
+ * لبخند
بغلش کردم،
+ خوبه
_ اوهوم
چه بچه بامزه ای جسته ریزش تو بغلم گم میشد عطر موهاش لذت بخش بود انقدر بو کردم تا خوابم برد
~ صبح ~
_
...
۶۵
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.