پارت6
پارت6
ته ات رو برد حموم
ویوی صبح ته
از خواب بیدار شدم دیدم ات پیشم نیست اول ترسیدم بعد دیدم در اتاق باز شد ات بود پرید بغلم و خودشو انداخت روم
+صبح بخیر اقای کیم
-صبح تو هم بخیر بیب
+صبحونه درست کردم بیا بخور
-باشه بیبتو برو من هم میام
ته رفت دستشویی و کار های لازم را کرد
چیه ی ات داشتیم صبحانه میخوردیم که ته گفت
-بیب امروز کجا بریم؟
+نمیدونم بریم خرید
-اره
+ساعت چند بریم
-الان
+اخجوووووووووووووووون بریم
-اوکی برو بپوش
+باشه
-راستی لباس بار و کوتاه هم نمیپوشی
+باشه
پایان
پارت فیک
ته ات رو برد حموم
ویوی صبح ته
از خواب بیدار شدم دیدم ات پیشم نیست اول ترسیدم بعد دیدم در اتاق باز شد ات بود پرید بغلم و خودشو انداخت روم
+صبح بخیر اقای کیم
-صبح تو هم بخیر بیب
+صبحونه درست کردم بیا بخور
-باشه بیبتو برو من هم میام
ته رفت دستشویی و کار های لازم را کرد
چیه ی ات داشتیم صبحانه میخوردیم که ته گفت
-بیب امروز کجا بریم؟
+نمیدونم بریم خرید
-اره
+ساعت چند بریم
-الان
+اخجوووووووووووووووون بریم
-اوکی برو بپوش
+باشه
-راستی لباس بار و کوتاه هم نمیپوشی
+باشه
پایان
پارت فیک
۳۸۳
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.