سناریو
#سناریو
«درخواستی»
وقتی اعضا برادرمونن و ما رو جیمین کرا.شیم
نامجون: خوبه والا چشمم روشن.................جیمین رو از سرت بیرون کن
ا.ت:چرا؟؟؟«شاکی»
نامجون: چون من میگم
جین: اوووووو من قراره داداش زن جیمین باشم؟؟ ..... خوبه اگر زبون درازی کرد میام لهش میکنم « یه سنته بین کردا ««البته نه همه ی شهر ها»
یونگی: خوش به حال جیمین....... دختر به این زیبایی عاشقش شده
جیهوپ: خوبه ها ...... ولی بده...... میدونی چیه تو ازش بزرگ تری ..... نمیخوام نا امیدت کنم ولی اون از دختر هایی که ازش بزرگ ترن خوشش نمیاد
جیمین: کم تحملتون میکنم حالا باید بشین دایی بچه هام؟؟
تهیونگ: خب برو بهش بگو
ا.ت: اگر قبول نکنه چی؟؟
تهیونگ: اون ضرر میکنه دختر به این با کمالاتی
جونگکوک: چه قدر بهت گفتم حواست باشه روی اینا کرا.ش نزنی ...........آخرش هم کار خودت رو کردی
ا.ت: خب چیکار کنم دله دیگه
جونگکوک: هوففففففف دیگه کاریش نمیشه کرد
«درخواستی»
وقتی اعضا برادرمونن و ما رو جیمین کرا.شیم
نامجون: خوبه والا چشمم روشن.................جیمین رو از سرت بیرون کن
ا.ت:چرا؟؟؟«شاکی»
نامجون: چون من میگم
جین: اوووووو من قراره داداش زن جیمین باشم؟؟ ..... خوبه اگر زبون درازی کرد میام لهش میکنم « یه سنته بین کردا ««البته نه همه ی شهر ها»
یونگی: خوش به حال جیمین....... دختر به این زیبایی عاشقش شده
جیهوپ: خوبه ها ...... ولی بده...... میدونی چیه تو ازش بزرگ تری ..... نمیخوام نا امیدت کنم ولی اون از دختر هایی که ازش بزرگ ترن خوشش نمیاد
جیمین: کم تحملتون میکنم حالا باید بشین دایی بچه هام؟؟
تهیونگ: خب برو بهش بگو
ا.ت: اگر قبول نکنه چی؟؟
تهیونگ: اون ضرر میکنه دختر به این با کمالاتی
جونگکوک: چه قدر بهت گفتم حواست باشه روی اینا کرا.ش نزنی ...........آخرش هم کار خودت رو کردی
ا.ت: خب چیکار کنم دله دیگه
جونگکوک: هوففففففف دیگه کاریش نمیشه کرد
۱۴.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.