مافیا ها
مافیا ها
پارت ۱۳
هیون:ا/ت خوبی چیزیت نشده؟
ا/ت:نه خوبم(بغض)
هیون:نه نیستی بیا بریم خونه
ا/ت:باشه
توی راه خونه میخواستم گریه کنم ولی نمیتونستم نمیخواستم هیونجین نگرانم بشه
ویو ته:تو ماشین بودیم که دیدم ا/ت داره اشک چشماشو پاک میکنه هیچی نگفتم خیلی دلم براش سوخت که دختر به این خوشگلی،خوش اندام،زرنگ،کیوت و..... چرا باید بهش قلدری کنن؟
اگه جای هیونجین بودم صد درصد میکشتمشون
****رسیدن خونه****
نانسی:کجا بودین
ا/ت:پارتی
(رفت اتاق خودش)
هیونجین:کم زر بزن(داد)
(رفت پیش ا/ت)
نانسی:یااا من چیکار کردم مگهههههه(عصبانی،داد)
ته:بیا بهت بگم(همه چیو گف)
تاک تاک تاک(در اتاق ا/ت رو هیونجین زد)
ا/ت:بفرمایید
هیونجین:حالت خوبه؟
ا/ت:اره(ناراحتی)
هیونجین:دروغ نگو میدونی که بچه نیستم(راس میگه)
ا/ت:میگم هیچی یعنی هیچی ولم کنن(داد،عصبانی،گریه)
هیون:ا/ت گریه نکن بگو ببینم چی شده
(ا/ت همه چیو گف)
هیون:مو؟؟چطور جرعت کرده اونکارو بکنه؟،فردا به حصابت میرسم بنگ چان(زیر لب)
(ا/ت رفت بغلش هیونجین)
ا/ت:اوپاا خواهش میکنم منو ول نکم نمیخوام توهم منو ول کنی(گریه)
هیون:زبونتو گاز بگیر،معلومه ولت نمیکنم(سفت بغلش میکنه*
ا/ت:کامسامیدا(گریه)
هیون:بسه دیگه گریه نکن بیا بخواب
ا/ت:باشه،برو بیرون لباسامو دربیارم
هیون:اا راست میگی باشه
تاک تاک تاک
ا/ت:بیا
هیون:عوض کردی؟
ا/ت:اره
هیون:امشب پیشت بخوابم؟
ا/ت:اره،اگه ادمین اجازه بده
ادمین:نهههه نمیدم
هیون:گمشو بیرون
ادمین:چشم
هیون:بیا بغلم،قصه بخونم برات؟
ا/ت:یاا من که بچه نیستم
هیون:باشه بابا،بخواب
ا/ت:باشه
هیون:شب بخیر ا/ت
ا/ت:شب بخیر اوپا
ویو ته:
میخواستم برم هیونجین و صدا کنم که در باز بود نگاه کردم و دیدم هیون و ا/ت تو بغل هم خوابیدن دلم میخواست همون لحضه هیونجین رو بکشم ولی نمی تونستم و رفتم اتاقم درم قفل کردم
از خواب پریدم دیدم هیونجین پیشمه اونطرف خوابیده رفتم پایین از یخچال اب برداشتم وقتی که برگشتم........
تا فردا بای
چطور بود؟
کیف میکنید با ادمینتون 😏😏😏
براتون از هر فیک دوتا اپ کردم پس قدرمو بدونید😁😁
بوص بهتون💋
پارت ۱۳
هیون:ا/ت خوبی چیزیت نشده؟
ا/ت:نه خوبم(بغض)
هیون:نه نیستی بیا بریم خونه
ا/ت:باشه
توی راه خونه میخواستم گریه کنم ولی نمیتونستم نمیخواستم هیونجین نگرانم بشه
ویو ته:تو ماشین بودیم که دیدم ا/ت داره اشک چشماشو پاک میکنه هیچی نگفتم خیلی دلم براش سوخت که دختر به این خوشگلی،خوش اندام،زرنگ،کیوت و..... چرا باید بهش قلدری کنن؟
اگه جای هیونجین بودم صد درصد میکشتمشون
****رسیدن خونه****
نانسی:کجا بودین
ا/ت:پارتی
(رفت اتاق خودش)
هیونجین:کم زر بزن(داد)
(رفت پیش ا/ت)
نانسی:یااا من چیکار کردم مگهههههه(عصبانی،داد)
ته:بیا بهت بگم(همه چیو گف)
تاک تاک تاک(در اتاق ا/ت رو هیونجین زد)
ا/ت:بفرمایید
هیونجین:حالت خوبه؟
ا/ت:اره(ناراحتی)
هیونجین:دروغ نگو میدونی که بچه نیستم(راس میگه)
ا/ت:میگم هیچی یعنی هیچی ولم کنن(داد،عصبانی،گریه)
هیون:ا/ت گریه نکن بگو ببینم چی شده
(ا/ت همه چیو گف)
هیون:مو؟؟چطور جرعت کرده اونکارو بکنه؟،فردا به حصابت میرسم بنگ چان(زیر لب)
(ا/ت رفت بغلش هیونجین)
ا/ت:اوپاا خواهش میکنم منو ول نکم نمیخوام توهم منو ول کنی(گریه)
هیون:زبونتو گاز بگیر،معلومه ولت نمیکنم(سفت بغلش میکنه*
ا/ت:کامسامیدا(گریه)
هیون:بسه دیگه گریه نکن بیا بخواب
ا/ت:باشه،برو بیرون لباسامو دربیارم
هیون:اا راست میگی باشه
تاک تاک تاک
ا/ت:بیا
هیون:عوض کردی؟
ا/ت:اره
هیون:امشب پیشت بخوابم؟
ا/ت:اره،اگه ادمین اجازه بده
ادمین:نهههه نمیدم
هیون:گمشو بیرون
ادمین:چشم
هیون:بیا بغلم،قصه بخونم برات؟
ا/ت:یاا من که بچه نیستم
هیون:باشه بابا،بخواب
ا/ت:باشه
هیون:شب بخیر ا/ت
ا/ت:شب بخیر اوپا
ویو ته:
میخواستم برم هیونجین و صدا کنم که در باز بود نگاه کردم و دیدم هیون و ا/ت تو بغل هم خوابیدن دلم میخواست همون لحضه هیونجین رو بکشم ولی نمی تونستم و رفتم اتاقم درم قفل کردم
از خواب پریدم دیدم هیونجین پیشمه اونطرف خوابیده رفتم پایین از یخچال اب برداشتم وقتی که برگشتم........
تا فردا بای
چطور بود؟
کیف میکنید با ادمینتون 😏😏😏
براتون از هر فیک دوتا اپ کردم پس قدرمو بدونید😁😁
بوص بهتون💋
۱۱.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.