تپش قلب پارت ۴۴

(مگه بستنیه😐😂😂😂) تهیونگ:کوفتت بشه 😐😬همشو نخور لطفا‌من:میخورم 😜 دکتر اومد بیرون من:دکتر چی شد(دوباره میریم برای گریه😭😭😭) دکتر:خون بهش تزریق کردیم اما من:اما چی دکتر بگو دیگه دکتر:به احتمال زیاد تا صبح نتونه چون ضربه ها خیلی عمیقه من:چ چ چ چی نههههههه نهههههه اون نمیمیره نه همچین اتفاقی نمیوفته تهیونگ:چی میگی این همه دکترین نمی تونید یه کاری کنید هانننن نامجون:تهیونگ جونگ کوک آروم باشید توهم برو انقدر کشش نده من:آه یورا😭😭😭نفسم چیکار کنم الان دکتر میتونم ببینمش لطفا خواهش میکنم دکتر:باشه فقط چند دقیقه من:باشه باشه تهیونگ من میرم تو دیگه تحمل ندارم😭😭 تهیونگ:برو برو رفتم تو اتاق درم بستم کنارش رو تخت نشستمو دستشو گرفتم من:نفسم همه ی کسم دوست داری با این کارت منو دق بدی آره😭😭😭عمر جونگ کوک چشماتو باز کن(عمر جونگ کوک😭😭😭عرررررر) نفس جونگ کوک پاشو من بدون تو میمیرم (نفس جونگ کوک عرررررررررررر😭😭) یه لحظم نمی تونم فدای چشمات بشم همه ی کسم چرا داری اینکارو با قلبم میکنی😭😭😭😭😭😭یورا چشماتو باز کن ببین منو ببین تو چه حالیم دارم میسوزم چزقالم درد دارم😭😭😭😭😭😭گوه خوردم گذاشتم بمونی بیرون غلط کردم قلبتو شکوندم غلط کردم اشکتو در آوردم اون شب به خدا اگه پا نشی من خودمو میکشم میکشم یورا تا بیام پیشت😭😭😭😭😭😭 قلب جونگ کوک پاشو داری عذابم میدی😭😭😭😭😭😭 نمی تونم خوب نفس بکشم😭😭😭😭😭 میفهمییی اصلا صدامو میشنوی😭😭😭😭😭😭 سرمو گذاشتم رو دستش و گریه گریه من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭(عشقم گریه نکن تروخدا😰😭😭😭😭😭😭😭😭😭😂😭😭😭💔 خوب میشه) من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 همون موقع انگار حرف زد یورا:جونگ کوک سرمو بلند کردم من:یورا یورا آخخخ نفسم داشتم میمیردم خوبی دستشو رو صورتم گذاشت(بچه ها اون قسمت گریه آهنگ nothing like us رو پخش کنید و اینجا زیادش کنید و زیاد تر😭😭) یورا:ج و ن گ ک و ک من:حرف نزدم عزیزم حرف نزن حالت بد میشه نفس نفس میزد یورا:م ن د ا ر م ف ک ر ک ن م م ی ز نم ز ی ر قو ل م من:نه نه به هیچ وجه اینطور نیست یورا میدونی من بدون تو میمیرم یه لحظم دووم نمیارم اگه الان چیزیت بشه خودمو همین امشب میکشم یورا یورا:م ن ه ی چ ی م ن م ی ش ه من:نبایدم بشه پیشونیمو به پیشونیش چسبوندم من:نباید بشه نباید همچین چیزی بشه نباید یورا:جججججونگ کوک یه یه یه یه چیزی می می میخوام من:چی یورا:لللللبات من:باشه😭 رفتم لباشو بوسیدم یه کوچولو یهو چشماش رفت دستگاهش بوق زد من:نه یورا نه نه نه نمی تونی تو نمی تونی اینکارو بکنی نه یورا