چند پارتی یونگی (. .)
به خودش اومد که چند دقیقه به اون زل زده
سرشو پایین انداخت
یونگی : تو کی هستی
ات : رپر جدید این گروه
شروع به راه رفتن توی استودیو کرد ، همینطور داشت یونگی رو عصبی تر میکرد
آروم دستاشو روی اجسام استادیوم میزاشت ، عروسک قهوه ای رنگی توجهشو جلب کرد و برش داشت
ات : چه عروسک زشتی
یونگی : اگه زشته پس بهش دست نزن .....برای چی اومدی اینجا
بر خلاف حرفش شروع به لمس کرد چیزای دیگه کرد
ات : اون پسر قد بلنده گفت بیام تا با رپرای دیگه آشنا شم ... ظاهراً اون یکی که همیشه خسته و عصبیه تویی
یونگی : فقط برو بیرون
ات : نمیخوام
دیگه صبرش تموم شد و از روی صندلی بلند شد
سمت دختر حرکت کرد و دستشو گرفت و محکم تو هوا نگه داشت ، انگشترهای تیغ داری که دستش بود باعث درد گرفتن تتو های دختر میشد
همینطور که دستشو گرفته بود به صورتش نگاه میکرد
از نزدیک خوشگل تر بود
.........
بلاخره تونسته بود تو گروه مورد علاقش عضو بشه ، البته که ی گروه خیابونی کم طرفدار بود اما مورد علاقش بود
ی گروه رپ
داشت توی سالن راه میرفت تا با مکان آشنایی پیدا کنه
چشمش به ی استودیو خورد استودیوی « مین یونگی »
واردش شد
با دیدن مردی که روی صندلی نشسته قلبش به تپش افتاد
اولین باری بود که میتونست رپر مورد علاقه ش رو از نزدیک ببینه
در حالی که پشتش بهش بود توی استودیو قدم میزد .....
.......
دیدن صورت اون اونم از نزدیک خیلی معذبش کرده بود
دلش میخواست بگه
مین یونگی عاشقتم
اما مجبور بود حرفایی رو با پرویی بیان کنه که ضایع نشه رو اون کراشه
ادامه دارد......
سرشو پایین انداخت
یونگی : تو کی هستی
ات : رپر جدید این گروه
شروع به راه رفتن توی استودیو کرد ، همینطور داشت یونگی رو عصبی تر میکرد
آروم دستاشو روی اجسام استادیوم میزاشت ، عروسک قهوه ای رنگی توجهشو جلب کرد و برش داشت
ات : چه عروسک زشتی
یونگی : اگه زشته پس بهش دست نزن .....برای چی اومدی اینجا
بر خلاف حرفش شروع به لمس کرد چیزای دیگه کرد
ات : اون پسر قد بلنده گفت بیام تا با رپرای دیگه آشنا شم ... ظاهراً اون یکی که همیشه خسته و عصبیه تویی
یونگی : فقط برو بیرون
ات : نمیخوام
دیگه صبرش تموم شد و از روی صندلی بلند شد
سمت دختر حرکت کرد و دستشو گرفت و محکم تو هوا نگه داشت ، انگشترهای تیغ داری که دستش بود باعث درد گرفتن تتو های دختر میشد
همینطور که دستشو گرفته بود به صورتش نگاه میکرد
از نزدیک خوشگل تر بود
.........
بلاخره تونسته بود تو گروه مورد علاقش عضو بشه ، البته که ی گروه خیابونی کم طرفدار بود اما مورد علاقش بود
ی گروه رپ
داشت توی سالن راه میرفت تا با مکان آشنایی پیدا کنه
چشمش به ی استودیو خورد استودیوی « مین یونگی »
واردش شد
با دیدن مردی که روی صندلی نشسته قلبش به تپش افتاد
اولین باری بود که میتونست رپر مورد علاقه ش رو از نزدیک ببینه
در حالی که پشتش بهش بود توی استودیو قدم میزد .....
.......
دیدن صورت اون اونم از نزدیک خیلی معذبش کرده بود
دلش میخواست بگه
مین یونگی عاشقتم
اما مجبور بود حرفایی رو با پرویی بیان کنه که ضایع نشه رو اون کراشه
ادامه دارد......
۱.۶k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.