My amazing moon🌙🐾💕 p3

ملکه " میدونی که ملکه مادر بخاطر صمیمیتی که با وزیر جناح جنوب یعنی آقای لی داره ، میخواد دخترش لی بورا ملکه بشه و این به نفعه همس غیر از مردم.من درباره بورا تحقیق کردم و فهمیدم بدجنس تر از این حرفاست.خب پس من نیاز به ملکه ای مثل تو داشتم ، زیرک و باهوش ، از خانواده اشراف، زیبا ، و قدرت برای کنترل کردن پیدا کردن قاتل عالیجناب ، پس تنها گزینه تویی ،پارک لونا !
لونا زبونش قفل شده بود. از شدت شوک نمیدونست چی بگه . میدونست ولیعهد حتی امکان یک میلیونیوم هم نداره که عاشقش بشه اما این به نفع همه بود ، ممکن بود قاتل رو پیدا کنه چون نفوذ بیشتری در دربار پیدا میکرد. بعد از کمی بهت رو به ملکه کرد و گفت
لونا " بانوی من اما من مطمئنم که عالیجناب علاقه بیشتری به بانو لی داره چون لحظاتی از کودکی رو باهم گذروندند اما مطمئنا به من .... که حرفش با صحبت ملکه قطع شد.
ملکه" کاری به علاقه نداشته باش ! اون به مرور زمان خودشو نشون میده ، تنها چیزی که باید پشت سر گذاشت ، مهمونی تایین همسر عالیجناب هست. من و ملکه مادر باید هردو دو دختر نجیب زاده رو معرفی کنیم. و وفتی در اونجا از تو به اسم دختر پارک جانگ هیون ، وزیر مورد اعتماد یاد بشه، میتونی ۵۰٪ کار رو انجام شده بدونی. مهمانی تایین ملکه ۳ روز دیگست. توی این سه روز من تورو به عنوان انتخاب خودم معرفی میکنم و به مراسماتی میریم و در جشن اصلی که ۳ روز دیگست همسر عالیجناب با توجه به نظر عالیجناب انتخاب میشن.
و بعد از جا بلند شد و گفت :
ملکه " تو دختر خوبی هستی ، حمایت از تو کار بیهوده ای نیست .
و اونجا رو ترک کرد و لونا رو با یه عالمه سوال تنها گذاشت.