مافیای خوش اخلاق ادامه ی پارت ۶
جهیوپ:همونی که برادر عزیزمان از هوش بردتش
تهیونگ:ا/ت رو میگه،تو اتاق منه
جهیوپ:اووو نیومده مهمون خودت میکنیش(خنده شیطانی)
تهیونگ:میدونی بدنش وسوسه کنندس(تک خنده)
نامجون:ول فک کنم زیادی درد داشته باشه چون از سرش هم خون میومد(اشاره به زمین که خدمتکارا داشتن تمیزش میکردن)
جیهوپ:من پاشم برم ببینم چشه!
کوک:رفتی تو هم عاشقش نشی(خنده)
جهیوپ:قول نمیدم ول باش(خنده)
توی اتاق ویو جهیوپ
وقتی وارد اتاق شدم یه دختر معصوم که بدنش زخم و کبود بود دیدم رو تخت مثل فرشته های زخمی شده بود رفتم کنارش نشستم دستشو گرفتم تو دستم نبضش نامنظم بود گاهی تند و گاهی کند میزد زخم های عمیقش پانسمان شده بودن قلبش رو چک کردم ظربانش نامنظم بود سِرُم رو در آوردم وصلش کردم به دستش داشتم آمپول رو تزریق میکردم به سرم که دیدم بیدار شده داره من رو یجوری نگاه میکنه که انگار روح دیده خواست جیغ بکشه که
تهیونگ:ا/ت رو میگه،تو اتاق منه
جهیوپ:اووو نیومده مهمون خودت میکنیش(خنده شیطانی)
تهیونگ:میدونی بدنش وسوسه کنندس(تک خنده)
نامجون:ول فک کنم زیادی درد داشته باشه چون از سرش هم خون میومد(اشاره به زمین که خدمتکارا داشتن تمیزش میکردن)
جیهوپ:من پاشم برم ببینم چشه!
کوک:رفتی تو هم عاشقش نشی(خنده)
جهیوپ:قول نمیدم ول باش(خنده)
توی اتاق ویو جهیوپ
وقتی وارد اتاق شدم یه دختر معصوم که بدنش زخم و کبود بود دیدم رو تخت مثل فرشته های زخمی شده بود رفتم کنارش نشستم دستشو گرفتم تو دستم نبضش نامنظم بود گاهی تند و گاهی کند میزد زخم های عمیقش پانسمان شده بودن قلبش رو چک کردم ظربانش نامنظم بود سِرُم رو در آوردم وصلش کردم به دستش داشتم آمپول رو تزریق میکردم به سرم که دیدم بیدار شده داره من رو یجوری نگاه میکنه که انگار روح دیده خواست جیغ بکشه که
۴.۱k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.