پارت (۱) عشق مافیایی
_°_ پارت اول _°_
*از دید ا/ت*
با الارم گوشیم از خواب پا شدم باز یه روز دیگه شروع شد
رفتم سمت اشپزخونه یه نودل گزاشتم رو گاز و رفتم اماده شدم
لباس مدرسم رو پوشیدم موهای کوتاهم رو شونه کردم و دم اسبی بستم (عکسشو میزارم)
دوباره رفتم سمت اشپزخونه نودل اماده شده بود زیر گاز رو خاموش کردم و شروع کردم به خوردن
بعد از یک ربع غذام تموم شد ظرفارو تو سینک گذاشتم
کیفم رو از تو اتاق برداشتم و سمت مدرسه راهی شدم
_________
همینطور داشتم راه میرفتم که با صدای جنی متوقف شدم
^: ا/ت وایستا ماهم برسیم
-:باش
^ ∆ °= سلام
-:سلام
^: چه خبر
-:هیچ خبر شما خوبید
°: از این بهتر نمیشیم به تو هم بگم خودت ما رو مهمون میکنی
-: چی شده
∆: واسه مسابقات گیم انتخاب شدیم
-: عررررر واقعا
^: اره تازه خود شرکت بهمون پیشنهاد داده
-: خو ییرن حدست درست بود همتون یه ابجو مهمون من حالا یه نودل هم میدم بهتون
^: یوهو
- حالا بریم سر کلاس تا مدیر نزنه تو زوغمون (نمیدونم درست نوشتم یا نه 😁😐)
∆ راست میگه
پایان پارت اول
۲۰+ نظر برای پارت بعدی❤✋
*از دید ا/ت*
با الارم گوشیم از خواب پا شدم باز یه روز دیگه شروع شد
رفتم سمت اشپزخونه یه نودل گزاشتم رو گاز و رفتم اماده شدم
لباس مدرسم رو پوشیدم موهای کوتاهم رو شونه کردم و دم اسبی بستم (عکسشو میزارم)
دوباره رفتم سمت اشپزخونه نودل اماده شده بود زیر گاز رو خاموش کردم و شروع کردم به خوردن
بعد از یک ربع غذام تموم شد ظرفارو تو سینک گذاشتم
کیفم رو از تو اتاق برداشتم و سمت مدرسه راهی شدم
_________
همینطور داشتم راه میرفتم که با صدای جنی متوقف شدم
^: ا/ت وایستا ماهم برسیم
-:باش
^ ∆ °= سلام
-:سلام
^: چه خبر
-:هیچ خبر شما خوبید
°: از این بهتر نمیشیم به تو هم بگم خودت ما رو مهمون میکنی
-: چی شده
∆: واسه مسابقات گیم انتخاب شدیم
-: عررررر واقعا
^: اره تازه خود شرکت بهمون پیشنهاد داده
-: خو ییرن حدست درست بود همتون یه ابجو مهمون من حالا یه نودل هم میدم بهتون
^: یوهو
- حالا بریم سر کلاس تا مدیر نزنه تو زوغمون (نمیدونم درست نوشتم یا نه 😁😐)
∆ راست میگه
پایان پارت اول
۲۰+ نظر برای پارت بعدی❤✋
۶۴.۲k
۱۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.