school secret
پارت ۶
صبح روز بعد:
آنیلا از خواب بیدار شد. دست و صورتش رو شست و صبحونه خورد. بعد لباس فرمش را پوشید و به سمت مدرسه رفت.
به مدرسه رسید و وارد کلاس شد. آلیس را دید که به سمتش میاید.
آلیس: صبح بخیر آنیلا.
آنیلا: صبح بخیر.
یهو چشمش با نامجون خورد که دارد نگاهش میکند. توجهی نکرد و سر جایش نشست.
معلم اومد و درس رو شروع کرد. بعد از یک ساعت زنگ خورد و معلم بیرون رفت. آنیلا و آلیس شروع به حرف زدن کردن.
زنگ اول، زنگ دوم و زنگ سوم همینطوری گذشت.
زنگ اخر کلاس ، آنیلا داشت از راهرو مدرسه بالا میرفت که به دفتر مدیر برود، که ناگهان صحنه ای عجیب را دید.
جونگ کوک و تهیونگ بودن. باورش نمیشد. اون دونفر داشتن به هم اعتراف میکردن!
جونگ کوک: تهیونگ، خواهش میکنم. من عاشقتم.
تهیونگ: منم عاشقتم ولی اگه بقیه بفهمن، مخصوصا خانوادم..
جونگ کوک: کسی نمیفهمه، نمیزاریم.
آنیلا داشت با موبایلش از انها فیلم میگرفت.
که یهو اون دوتا همو بوسیدن.
بعد آنیلا سریع از اونجا رفت.
صبح روز بعد:
آنیلا از خواب بیدار شد. دست و صورتش رو شست و صبحونه خورد. بعد لباس فرمش را پوشید و به سمت مدرسه رفت.
به مدرسه رسید و وارد کلاس شد. آلیس را دید که به سمتش میاید.
آلیس: صبح بخیر آنیلا.
آنیلا: صبح بخیر.
یهو چشمش با نامجون خورد که دارد نگاهش میکند. توجهی نکرد و سر جایش نشست.
معلم اومد و درس رو شروع کرد. بعد از یک ساعت زنگ خورد و معلم بیرون رفت. آنیلا و آلیس شروع به حرف زدن کردن.
زنگ اول، زنگ دوم و زنگ سوم همینطوری گذشت.
زنگ اخر کلاس ، آنیلا داشت از راهرو مدرسه بالا میرفت که به دفتر مدیر برود، که ناگهان صحنه ای عجیب را دید.
جونگ کوک و تهیونگ بودن. باورش نمیشد. اون دونفر داشتن به هم اعتراف میکردن!
جونگ کوک: تهیونگ، خواهش میکنم. من عاشقتم.
تهیونگ: منم عاشقتم ولی اگه بقیه بفهمن، مخصوصا خانوادم..
جونگ کوک: کسی نمیفهمه، نمیزاریم.
آنیلا داشت با موبایلش از انها فیلم میگرفت.
که یهو اون دوتا همو بوسیدن.
بعد آنیلا سریع از اونجا رفت.
۳.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.