(وقتی دوستش داشتی) p1
(وقتی دوستش داشتی) p1
#هیونجین
#استری_کیدز
دوباره یه روز فلاکت بار دیگه،شماتو با بدبختی باز کردی
از روی تخت پاشدی و به سمت دستشویی رفتی،به خودت تو آینه نگاه کردی چشمات قرمز بودن،لعنتی زیر لب گفتی شروع به انجام کارای مربوطه کردی،آماده شدی و از خونه بیرون رفتی.
به سمت ایستگاه اتوبوس رفتی و سوار اتوبوس شدی،وسط راه پیاده شدی چون میخواستی یکم راه بری.
به مدرسه رسیدی و با بهترین دوستت یا کسی که عاشقش بودی مواجه شدی با لبخندی شیرین به سمتت دوید که باعث شد لبخندی بزنی:)
پسر با لحنی مهربون و شیرینی گفت
_ ا.ت منتظرت بودم،نمیدونی چقدر منتظرت بودم
لبخندی زدی و گفتی
ببخشید که منتظرت گذاشتم،راستش خواب موندم
پسر همونطور که لبخندی داشت گفت
_مشکلینیست،بعد از تموم شدن کلاسا بیا پیشم،یه چیز خیلی مهمی دارم که بگم
ذوغ زده شدی و سری تکون دادی
(بعد از پایان کلاسا)
از کلاس بیرون اومدی و با عجله به سمت حیاط رفتی تا هیونو پیدا کنی،پیداش کردی با عجله به سمتش رفتی.
پسر به محض دیدنت لبخندی روی لباش نشست گفت
_بالاخره اومدی میخوام یه چیز مهمو بگم...
#هیونجین
#استری_کیدز
دوباره یه روز فلاکت بار دیگه،شماتو با بدبختی باز کردی
از روی تخت پاشدی و به سمت دستشویی رفتی،به خودت تو آینه نگاه کردی چشمات قرمز بودن،لعنتی زیر لب گفتی شروع به انجام کارای مربوطه کردی،آماده شدی و از خونه بیرون رفتی.
به سمت ایستگاه اتوبوس رفتی و سوار اتوبوس شدی،وسط راه پیاده شدی چون میخواستی یکم راه بری.
به مدرسه رسیدی و با بهترین دوستت یا کسی که عاشقش بودی مواجه شدی با لبخندی شیرین به سمتت دوید که باعث شد لبخندی بزنی:)
پسر با لحنی مهربون و شیرینی گفت
_ ا.ت منتظرت بودم،نمیدونی چقدر منتظرت بودم
لبخندی زدی و گفتی
ببخشید که منتظرت گذاشتم،راستش خواب موندم
پسر همونطور که لبخندی داشت گفت
_مشکلینیست،بعد از تموم شدن کلاسا بیا پیشم،یه چیز خیلی مهمی دارم که بگم
ذوغ زده شدی و سری تکون دادی
(بعد از پایان کلاسا)
از کلاس بیرون اومدی و با عجله به سمت حیاط رفتی تا هیونو پیدا کنی،پیداش کردی با عجله به سمتش رفتی.
پسر به محض دیدنت لبخندی روی لباش نشست گفت
_بالاخره اومدی میخوام یه چیز مهمو بگم...
۵۲۳
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.