فیک تقاص پارت ۶۳
ا/ت ویو
جونگ کوک از شدت عصبانیت رنگش به قرمزی میزد واقعا نگرانش بودم ولی هیچی رو به روی خودم نمیاوردم
یهو با حالت وحشتناکی عربده زد و گفت چرا فرار کرده بودی ؟
استرس داشت بهم تزریق میشد تمام وجودم از درون میلرزید دستام لرزش گرفته بود به صورتش نگا نمیکردم که با حرص گفت به من نگا کن
حرصم گرفته بود با جدیت به چشماش خیره شدم که ساکت موند
رنگ صورتش تغییر کرد
حداقل از اون قرمزی دراومد و خطر سکته ش کمتر شد
وقتی دیدم اوضاعش بهتره گفتم چون نمیخوای اینجا باشم چون یه ادم اضافه م چون به زور باهات ازدواج کردم چون ازت متنفرم چون از بابات متنفرم چون نمی خوام اینجا باشم چون منو دزدیدید چون از همه تون بدم میاد
همه ی این حرفام و با ارامش کامل گفتم که دوباره عصبی نشه
جونگ کوک گفت چرا از من متنفری !
گفتم چون به زور باهات ازدواج کردم و فقط بهم زور میگی !
جونگ کوک گفت دخترا خیلی زود متنفر میشن ولی پسرا اینطوری نیستن
گفتم اشتباه نکن من از همون اول متنفر بودم
جونگ کوک سکوت کرد و فقط بهم نگا کرد
....
جونگ کوک ویو
عصبانیت اصلیم به خاطر حرفای هیونگ شیک بود
ولی حالا حرف ا/ت قلبم و پر پر میکرد
تو این یه ماه خیلی اسیب پذیر شدم و صادقانه هم میدونم دلیلش نبود ا/ت بود
من به ا/ت عادت کردم البته یه چی بیشتر از عادته چون میشه عادت رو تغییر داد ولی فک نکنم بشه ا/ت رو تغییر داد
چشماش به طور اعصاب خورد کنی منو جذب میکنی و باعث میشه اروم بشم نمی خوام به چشماش نگا کنم
از این ارامشی که موقع حرف زدن داره برم میاد
از این ارامشش متنفرم چون باعث میشه حرفای خیلی قطعی جلوه کنه
برای اولین باره اه فقط دلم میخواد ازم بترسه
بترسه و این قاطعیت رو نداشته باشه
من این قاطعیت رو نمیخوام
شاید اشتباهم موندن پیش هیونگ شیک بود ولی حالا بزرگترین اشتباهم این بود که نمیتونم غرورم رو کنار ا/ت بزارم کنار
اگه می تونستم الان میرفتم بغلش میکردم و گریه میکردم میگفتم خواهشا ازم متنفر نباش
اگه میشد میبوسیدمش
من تو این مدت تشنه ی لب هاش بودم ولی فقط خودمو کنترل کردم
ا/ت تنها کسیه که باعث شده من تحریک بشم ولی خودمو کنترل کردم تا اسیبی بهش نرسه
حالا باید چیکار کنم
فراموش کنم ؟
ولی حرفای ا/ت تو مغزم ثبت شده و هیچ وقت فراموش نمیشه
نمی تونم با خودم کنار بیام
واقعا رو مخه
شاید قاطعیت تو صورتش موج میزد ولی لرزش دستاش رو میدیدم
قلبم خالی میشد این چندمین باره که ا/ت باعث شده قلبم به لرزه در بیاد
من باعث شدم دستاش بلرزه باعث شدم استرس بگیره
باعث شدم ازم متنفر بشه
چیکار میتونم بکنم ؟
فقط بزارم و برم !
تا راحت باشه
جای حساس تموم نکردم😂
برید حال کنید
امشب یه پارت دیگه میزارم
حمایت کنید
بوس به کله ی همه تون😗
جونگ کوک از شدت عصبانیت رنگش به قرمزی میزد واقعا نگرانش بودم ولی هیچی رو به روی خودم نمیاوردم
یهو با حالت وحشتناکی عربده زد و گفت چرا فرار کرده بودی ؟
استرس داشت بهم تزریق میشد تمام وجودم از درون میلرزید دستام لرزش گرفته بود به صورتش نگا نمیکردم که با حرص گفت به من نگا کن
حرصم گرفته بود با جدیت به چشماش خیره شدم که ساکت موند
رنگ صورتش تغییر کرد
حداقل از اون قرمزی دراومد و خطر سکته ش کمتر شد
وقتی دیدم اوضاعش بهتره گفتم چون نمیخوای اینجا باشم چون یه ادم اضافه م چون به زور باهات ازدواج کردم چون ازت متنفرم چون از بابات متنفرم چون نمی خوام اینجا باشم چون منو دزدیدید چون از همه تون بدم میاد
همه ی این حرفام و با ارامش کامل گفتم که دوباره عصبی نشه
جونگ کوک گفت چرا از من متنفری !
گفتم چون به زور باهات ازدواج کردم و فقط بهم زور میگی !
جونگ کوک گفت دخترا خیلی زود متنفر میشن ولی پسرا اینطوری نیستن
گفتم اشتباه نکن من از همون اول متنفر بودم
جونگ کوک سکوت کرد و فقط بهم نگا کرد
....
جونگ کوک ویو
عصبانیت اصلیم به خاطر حرفای هیونگ شیک بود
ولی حالا حرف ا/ت قلبم و پر پر میکرد
تو این یه ماه خیلی اسیب پذیر شدم و صادقانه هم میدونم دلیلش نبود ا/ت بود
من به ا/ت عادت کردم البته یه چی بیشتر از عادته چون میشه عادت رو تغییر داد ولی فک نکنم بشه ا/ت رو تغییر داد
چشماش به طور اعصاب خورد کنی منو جذب میکنی و باعث میشه اروم بشم نمی خوام به چشماش نگا کنم
از این ارامشی که موقع حرف زدن داره برم میاد
از این ارامشش متنفرم چون باعث میشه حرفای خیلی قطعی جلوه کنه
برای اولین باره اه فقط دلم میخواد ازم بترسه
بترسه و این قاطعیت رو نداشته باشه
من این قاطعیت رو نمیخوام
شاید اشتباهم موندن پیش هیونگ شیک بود ولی حالا بزرگترین اشتباهم این بود که نمیتونم غرورم رو کنار ا/ت بزارم کنار
اگه می تونستم الان میرفتم بغلش میکردم و گریه میکردم میگفتم خواهشا ازم متنفر نباش
اگه میشد میبوسیدمش
من تو این مدت تشنه ی لب هاش بودم ولی فقط خودمو کنترل کردم
ا/ت تنها کسیه که باعث شده من تحریک بشم ولی خودمو کنترل کردم تا اسیبی بهش نرسه
حالا باید چیکار کنم
فراموش کنم ؟
ولی حرفای ا/ت تو مغزم ثبت شده و هیچ وقت فراموش نمیشه
نمی تونم با خودم کنار بیام
واقعا رو مخه
شاید قاطعیت تو صورتش موج میزد ولی لرزش دستاش رو میدیدم
قلبم خالی میشد این چندمین باره که ا/ت باعث شده قلبم به لرزه در بیاد
من باعث شدم دستاش بلرزه باعث شدم استرس بگیره
باعث شدم ازم متنفر بشه
چیکار میتونم بکنم ؟
فقط بزارم و برم !
تا راحت باشه
جای حساس تموم نکردم😂
برید حال کنید
امشب یه پارت دیگه میزارم
حمایت کنید
بوس به کله ی همه تون😗
۴۲.۲k
۲۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.