پارت (۷)
پارت (۷)
روشنی روز جاش رو به تاریکی داده بود و بارهای بخش درجه سه ی کشتی به شلوغ ترین حالت خودشون برگشته بودن موسیقی شاد و زنده ای که پخش میشد خستگی روح همه ی حاضران رو بین ملودی هاش محو و نابود میکرد. غذا ها و نوشیدنی های مختلف پسر بچه ها و دختر بچه های پر سر و صدا و پرتحرک . قمار بازان مست . دست فروشان و فالگیرانی که سعی میکردن مقداری پول به جیب بزنن مردان و زنانی که در هم می لولیدن و رقاصانی که از مردم عادی تشکیل شده بودن همون دلایلی محسوب میشدن که تهیونگ این مکان رو " بهشت زمینی " خطاب میکردن .
از نظرش بارهای شلوغ و خالی از سکوت همون بهشت هایی بودن که مردم غم هاشون رو پشت درهاشون رها میکردن و با بی دغدغه ترین حالت ممکن واردشدن میشدن .
_ باز که اینجایی پسر .
بارمن بود . دختر بیست و سه ساله ای که شبیه به پسرها لباس میپوشید و رفتار میکرد تا جنسیتش اشتباه گرفته بشه .
_ میشه یکی از اون ویسکی های همیشگی برام بیاری تانیا ؟
تانیا مثل برق گرفته ها گفت :
_ هیس صداتو میشنون !
تهیونگ دستش رو به سطح چوبی روبه روش تکیه داد یکی از ابروهاش رو به سمت بالا هدایت کرد و کمی بدنش رو به سمت جلو متمایل کرد .
_ اوه معذرت می خوام..... میشه لطفا یک نوشیدنی برام سرو کنید جناب تام؟
روشنی روز جاش رو به تاریکی داده بود و بارهای بخش درجه سه ی کشتی به شلوغ ترین حالت خودشون برگشته بودن موسیقی شاد و زنده ای که پخش میشد خستگی روح همه ی حاضران رو بین ملودی هاش محو و نابود میکرد. غذا ها و نوشیدنی های مختلف پسر بچه ها و دختر بچه های پر سر و صدا و پرتحرک . قمار بازان مست . دست فروشان و فالگیرانی که سعی میکردن مقداری پول به جیب بزنن مردان و زنانی که در هم می لولیدن و رقاصانی که از مردم عادی تشکیل شده بودن همون دلایلی محسوب میشدن که تهیونگ این مکان رو " بهشت زمینی " خطاب میکردن .
از نظرش بارهای شلوغ و خالی از سکوت همون بهشت هایی بودن که مردم غم هاشون رو پشت درهاشون رها میکردن و با بی دغدغه ترین حالت ممکن واردشدن میشدن .
_ باز که اینجایی پسر .
بارمن بود . دختر بیست و سه ساله ای که شبیه به پسرها لباس میپوشید و رفتار میکرد تا جنسیتش اشتباه گرفته بشه .
_ میشه یکی از اون ویسکی های همیشگی برام بیاری تانیا ؟
تانیا مثل برق گرفته ها گفت :
_ هیس صداتو میشنون !
تهیونگ دستش رو به سطح چوبی روبه روش تکیه داد یکی از ابروهاش رو به سمت بالا هدایت کرد و کمی بدنش رو به سمت جلو متمایل کرد .
_ اوه معذرت می خوام..... میشه لطفا یک نوشیدنی برام سرو کنید جناب تام؟
۴۱.۳k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.