Crazy in love
(عاشق دیوانه )
اون لحظه بود ، دقیقا ساعت 4:00 بود که تلفن زنگ
خورد . اون بود کسی که بیشتر از همه تو زندگیم دوستش داشتم
بعد از 1 هفته که از کات کردنمون می گذره بهم زنگ زده ما همو دوست داشتیم ولی مجبور بودیم برای آسیب نرسیدن به خودش از هم جدا شیم
پدرش یک ادم قمارباز مست بود که هر لحظه ای که ما باهم بودیم بهم زنگ می زد و منو تهدید می کرد که اگر ازش جدا نشم سر اون معامله میکنه و اگر ببازه اونو به عنوان یک عروسک به مردا می فروشه
اون اینو نمی دونست و فکر می کرد عاشق یک نفر دیگه شدم ولی نمی دونست آدم نمی تونه از کسی که دلیل نفس کشیدنشه بگذره
تلفنمو جواب دادم که یک مرد جواب داد قلبم به هزار تیکه خورد شد یعنی اینقدر زود فراموشم کرد ؟ ولی...ولی چرا صدای آجیر آمبولانس و پلیس میومد ؟ نمی دونستم چه اتفاقی داره می افته خشکم زده بود و فقط منتظر بودم اون مرد بقیه ی حرفشو بزنه صدای مرده برام آشنا بود مثل...مثل صدای...باباش بود . مرد داد می زد که بخاطر تو دختر من...دیگه..دیگه نفش نمی...کشه
بدنم یخ زد لحظه ای که احساس کردم قلبم دیگه نمی زد گوشی از دستم افتاد
صدای خورد شدن گوشی اومد که یهو...
از رو تختم پریدم و نفس نفس می زدم ، یک ماهه که هر روز این خواب رو می بینم
با یک لبخند از سر ارامش که اون الان حالش خوبه رفتم در حموم و باز کردم و بهش توی وان نگاه کردم . خیلی خوشگل مثل همیشه داشتم باهاش حرف می زدم که در خونه کوبیده شد
رفتم با لبخند درو باز کردم که چند نفر اومدن تو خونه و منو دستگیر کردن...
این پرونده تا سال ها توی یاد ها ثبت شد ، اخبار اون شب اعلام کرد که دیووانه ای که حالا در تیمارستان بستری شده جسد دوست دخترش که رگ خودش رو داخل وان حموم زده بود رو ماه ها نگه داشته بود...
اون لحظه بود ، دقیقا ساعت 4:00 بود که تلفن زنگ
خورد . اون بود کسی که بیشتر از همه تو زندگیم دوستش داشتم
بعد از 1 هفته که از کات کردنمون می گذره بهم زنگ زده ما همو دوست داشتیم ولی مجبور بودیم برای آسیب نرسیدن به خودش از هم جدا شیم
پدرش یک ادم قمارباز مست بود که هر لحظه ای که ما باهم بودیم بهم زنگ می زد و منو تهدید می کرد که اگر ازش جدا نشم سر اون معامله میکنه و اگر ببازه اونو به عنوان یک عروسک به مردا می فروشه
اون اینو نمی دونست و فکر می کرد عاشق یک نفر دیگه شدم ولی نمی دونست آدم نمی تونه از کسی که دلیل نفس کشیدنشه بگذره
تلفنمو جواب دادم که یک مرد جواب داد قلبم به هزار تیکه خورد شد یعنی اینقدر زود فراموشم کرد ؟ ولی...ولی چرا صدای آجیر آمبولانس و پلیس میومد ؟ نمی دونستم چه اتفاقی داره می افته خشکم زده بود و فقط منتظر بودم اون مرد بقیه ی حرفشو بزنه صدای مرده برام آشنا بود مثل...مثل صدای...باباش بود . مرد داد می زد که بخاطر تو دختر من...دیگه..دیگه نفش نمی...کشه
بدنم یخ زد لحظه ای که احساس کردم قلبم دیگه نمی زد گوشی از دستم افتاد
صدای خورد شدن گوشی اومد که یهو...
از رو تختم پریدم و نفس نفس می زدم ، یک ماهه که هر روز این خواب رو می بینم
با یک لبخند از سر ارامش که اون الان حالش خوبه رفتم در حموم و باز کردم و بهش توی وان نگاه کردم . خیلی خوشگل مثل همیشه داشتم باهاش حرف می زدم که در خونه کوبیده شد
رفتم با لبخند درو باز کردم که چند نفر اومدن تو خونه و منو دستگیر کردن...
این پرونده تا سال ها توی یاد ها ثبت شد ، اخبار اون شب اعلام کرد که دیووانه ای که حالا در تیمارستان بستری شده جسد دوست دخترش که رگ خودش رو داخل وان حموم زده بود رو ماه ها نگه داشته بود...
۷.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.