پارت7(جونگ کوک قلدر مدرسمونه)
خب دیگه پارت بعدی خیلی هیجان داره پس حسابی لایک کنید تا بذارمش 🍷🔥🔥
ا/ت : ببخشید میشه غذای ما دو نفر رو حساب کنی ( واقعام که حتی غذای خودش رو هم حساب نکرد)
فروشنده : اوممم دوست پسرتون حساب کردن که
ا/ت : هاا؟ جونگ کوک رو میگید؟
فروشنده : بله همون پسره خوش تیپ
ا/ت : چرااا بهش اجازه دادیی ایششششش تازه اصلا هم خوش تیپ نیست( با عصبانیت از مغازه اومدم بیرون و در رو محکم پشت سرم بستم بعدش هم کوک رو دم در خونشون دیدم که با اخم بهم نگاه میکرد براش زبونک در اوردم اونم بهم فاک نشون داد و در رو محکم کوبید)
ویو ا/ت
واقعا ازم چه انتظاری داشت که اینقدر عصبی شد دوس داشت بشینم پیشش درد و دل کنم و ازش ممنون باشم که به حرف هام گوش دادهه؟ واقعا که روانیه ( ادمین : بله که باید درد و دل میکردی)
ویو کوک
من اصلا عادت ندارم که ناز یه دختر رو بکشم راستش تاحالا هیچ دختری رو اینقدر دوس نداشتم که احساساتش برام مهم باشه ولی وقتی که ا/ت گریه کرد قلبم یه جوری شد و احساس گناه کردم و هرجوری که شده خواستم از دلش در بیارم و دلیل گریه اش رو بدونم ولی وقتی بهم بی محلی کرد و سرد رفتار کرد خورد توذهنم واسه همین عصبی شدم چون اولین دختری بود که داشتم اونجوری باهاش حرف میزدم و انتظار واکنش بهتری رو ازش داشتم
ویو ا/ت
تا حموم کردم و اماده شدم ساعت 9 شب شده بود ( عکس لباس اسلاید دوم) همون موقع بود که گوشیم زنگ خورد و سولا گفت بیام دم در منم رفتم بالخره با بیونگ هی هم اشنا شدم و از نزدیک دیدمش ( دوست پسر لینا) داشتیم میرفتیم که جلوی خونه کوک دوتا ماشین خیلی گرون قیمت دیدم واقعا کنجکاو بودم که کی اومده خونش ولی سعی کردم اهمیت ندم
اخر رسیدیم به سوپرایز همون جور که حدس میزدم یه رستوران شیک بود ولی سولا و لینا منو کشون کشون بردن اخر رستوران و با یه آقایی خیلی گرم سلام کردن اون هم درِ انتهایی رستوران رو باز کرد دیدم که یه< بار > خیلی خفن روبه رومه واقعا سوپرایز شدم و انتظار همچنین چیزی رو نداشتم
جیهو بهم پیام داد که الان میرسه منم منتظرش رفتم نشستم پشت میز متصدی بار و یه ویسکی سفارش دادم
سولا داشت وسط میرقصید و لینا هم که با بیونگ هی لاس میزدن
بعد چند مین یکی از پشت زد به شونم برگشتم دیدم که جیهوعه
جیهو: چه جوری کوچولوی جذاب الان یکی میدزدتت اینقدر خوشکل شدی ها
ا/ت : ببین کی اینو به من میگه یه ددی جذاب ( همراه خنده)
جیهو : الان به من گفتی ددی ( با چشمک)
ا/ت : نه بابا تو برای ددی بودن خیلی بیبی فیسی ( هر دو باهم خندیدن)
ویو کوک :
(لباس کوک اسلاید سوم)
با بچه ها اومدم پاتق همیشگیمون همین که در رو باز کردن کلی دختر جذاب با لباس های باز اومدن اطرافمون ولی هیچ کدوم نظر منو جلب نکرد واسه همین پسشون زدم
همین جور که داشتیم میرفتیم سمت کاناپه مخصوصمون توی بار یه دختر که پشت میز متصدی نشسته بود و پاش رو انداخته بود رو پاش نظرم رو جلب کرد البته یه پسر هم نشسته بود کنارش وایسا ببینم این که همون پسر بی عرضه ی تو کلاسمونه، جیهو و کناریش هم... انگار که... ا/ته
واییی چقدر با این لباس سکسی شده نتونستم بشناسمش
به بچه ها اشاره کردم و اونا هم متوجه جیهو شدن ( این بچه قلدر ها برای جیهو زور گویی میکردن)
ووک جی : ( هیونگ کوک میشه که باهم دیگه خیلی صمیمی هستن قلدر ترین عضو های گروهن)
ووک جی : اووو کوک دختر کناریش رو ببین لعنتی عجب چیزیه تو برو حساب جیهو رو برس منم دختره رو تور میکنم دوس دارم امشب رو با اون بگذرونم
کوک با حرف ووک جی عصبی شد و گفت نه کاری به ا/ت نداشته باش اون سوژه منه نزدیکش نمیشد هیچ کدومتون فهمیدید؟!
ا/ت : ببخشید میشه غذای ما دو نفر رو حساب کنی ( واقعام که حتی غذای خودش رو هم حساب نکرد)
فروشنده : اوممم دوست پسرتون حساب کردن که
ا/ت : هاا؟ جونگ کوک رو میگید؟
فروشنده : بله همون پسره خوش تیپ
ا/ت : چرااا بهش اجازه دادیی ایششششش تازه اصلا هم خوش تیپ نیست( با عصبانیت از مغازه اومدم بیرون و در رو محکم پشت سرم بستم بعدش هم کوک رو دم در خونشون دیدم که با اخم بهم نگاه میکرد براش زبونک در اوردم اونم بهم فاک نشون داد و در رو محکم کوبید)
ویو ا/ت
واقعا ازم چه انتظاری داشت که اینقدر عصبی شد دوس داشت بشینم پیشش درد و دل کنم و ازش ممنون باشم که به حرف هام گوش دادهه؟ واقعا که روانیه ( ادمین : بله که باید درد و دل میکردی)
ویو کوک
من اصلا عادت ندارم که ناز یه دختر رو بکشم راستش تاحالا هیچ دختری رو اینقدر دوس نداشتم که احساساتش برام مهم باشه ولی وقتی که ا/ت گریه کرد قلبم یه جوری شد و احساس گناه کردم و هرجوری که شده خواستم از دلش در بیارم و دلیل گریه اش رو بدونم ولی وقتی بهم بی محلی کرد و سرد رفتار کرد خورد توذهنم واسه همین عصبی شدم چون اولین دختری بود که داشتم اونجوری باهاش حرف میزدم و انتظار واکنش بهتری رو ازش داشتم
ویو ا/ت
تا حموم کردم و اماده شدم ساعت 9 شب شده بود ( عکس لباس اسلاید دوم) همون موقع بود که گوشیم زنگ خورد و سولا گفت بیام دم در منم رفتم بالخره با بیونگ هی هم اشنا شدم و از نزدیک دیدمش ( دوست پسر لینا) داشتیم میرفتیم که جلوی خونه کوک دوتا ماشین خیلی گرون قیمت دیدم واقعا کنجکاو بودم که کی اومده خونش ولی سعی کردم اهمیت ندم
اخر رسیدیم به سوپرایز همون جور که حدس میزدم یه رستوران شیک بود ولی سولا و لینا منو کشون کشون بردن اخر رستوران و با یه آقایی خیلی گرم سلام کردن اون هم درِ انتهایی رستوران رو باز کرد دیدم که یه< بار > خیلی خفن روبه رومه واقعا سوپرایز شدم و انتظار همچنین چیزی رو نداشتم
جیهو بهم پیام داد که الان میرسه منم منتظرش رفتم نشستم پشت میز متصدی بار و یه ویسکی سفارش دادم
سولا داشت وسط میرقصید و لینا هم که با بیونگ هی لاس میزدن
بعد چند مین یکی از پشت زد به شونم برگشتم دیدم که جیهوعه
جیهو: چه جوری کوچولوی جذاب الان یکی میدزدتت اینقدر خوشکل شدی ها
ا/ت : ببین کی اینو به من میگه یه ددی جذاب ( همراه خنده)
جیهو : الان به من گفتی ددی ( با چشمک)
ا/ت : نه بابا تو برای ددی بودن خیلی بیبی فیسی ( هر دو باهم خندیدن)
ویو کوک :
(لباس کوک اسلاید سوم)
با بچه ها اومدم پاتق همیشگیمون همین که در رو باز کردن کلی دختر جذاب با لباس های باز اومدن اطرافمون ولی هیچ کدوم نظر منو جلب نکرد واسه همین پسشون زدم
همین جور که داشتیم میرفتیم سمت کاناپه مخصوصمون توی بار یه دختر که پشت میز متصدی نشسته بود و پاش رو انداخته بود رو پاش نظرم رو جلب کرد البته یه پسر هم نشسته بود کنارش وایسا ببینم این که همون پسر بی عرضه ی تو کلاسمونه، جیهو و کناریش هم... انگار که... ا/ته
واییی چقدر با این لباس سکسی شده نتونستم بشناسمش
به بچه ها اشاره کردم و اونا هم متوجه جیهو شدن ( این بچه قلدر ها برای جیهو زور گویی میکردن)
ووک جی : ( هیونگ کوک میشه که باهم دیگه خیلی صمیمی هستن قلدر ترین عضو های گروهن)
ووک جی : اووو کوک دختر کناریش رو ببین لعنتی عجب چیزیه تو برو حساب جیهو رو برس منم دختره رو تور میکنم دوس دارم امشب رو با اون بگذرونم
کوک با حرف ووک جی عصبی شد و گفت نه کاری به ا/ت نداشته باش اون سوژه منه نزدیکش نمیشد هیچ کدومتون فهمیدید؟!
۲۱.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.