for you
ظpart¹²
خ.کوک:راست میگه تو کیستی
ات:کی من با منی؟
ماری:اره دیگه با تو هستم
ات:من دیواره"خنده"
کوک:زهر عقرب "خنده"
ات:هوییییییییییی اروم بگیر
کوک:چه میکنی
ات:الو سلام ریوجین نونا........ممنون چطوری......میخواستم بگم این شیرموز بی عقلت بهوش اومده"دمپایی پرت میکنه سمت کوک"
م.کوک:دختر کوچولو چند سال از پسر من کوچیک تری
ات:۴ شال"کیوت-با دوستاش نشون میده"
پ.کوک:واییییییی چه کیوتی"میره لپ اتو بکشه"
کوک:هوی هوی هوی حالا یکیو کیوت دیدی نباید بری سمتش"عصبی"
ته:ما اومدیم
دوهی:چقدر رگ گردنش معلومه
کوک:تو کیی"در حال کنترل کردن خودش"
دوهی:زن دوستت جیمین
کوک:من دیگه دوستی ندارم
ات:حالا چت شد
ماری:تو کیی"داد"
کوک:کسی که من دوستش دارم"عربده"
ات:ههِ چیچی من بمرد"تعجب"
م.کوک:ولی کوک
کوک:جئون جونگکوک
م.کوک:جئون جونگکوک من برات زن انتخاب کردم اونم ماری
ماری:خاله قلبمو شکست"لوس"
کوک:به یه ورم چه کنم اوخی قلبت شکست "بی حال"
ات:بگیر بخواب بگیر بخواب تازه بهوش اومدی کیش کیش"میره کوکو میخوابونه"
ماری:برو بمیر دختر هرزه"داد"
ات:از کدوم وریه"خنده"
خ.کوک:کاملا جدی داره صحبت میکنه
م.کوک:ما میخواستیم کوک و ماری ازدواج کنن
هانا:ادامه بده"عصبی"
سوجین:خب"عصبی"
ریوجین:نه واقعا ادامه بدین ما کاری نداریم"خنده"
ات:من دیگه میرم"خنده"
کوک:نخیر کجا خانم جئون به همراه خانواده برن"چشمای بسته"
پ.کوک:خداحافظ
ریوجین:ماهم میریم
"همه رفتن"
کوک:بستنی کیم منو دوست داری
ات:چرا گفتی
کوک:چون اگر دوست داری بزار برای بعد
ات:خب
کوک:من میخوام برم فرانسه
ات:چرا
کوک:برای کارم
ات:ای کاش نمیرفتی"بغض"
کوک:چت شد
ات:دیگه رئیس نداریم"گریه"
"دو سال بعد"
ویو ات
الان دوسال از رفتن جونگکوک میگذره ما هنوز به کارمون داخل شرکت ادامه میدیم ریوجین نونا و جین هیونگ یه پسر خوشگل به نام دوهیون دارن هانول نونا و نامی هیونگ هم دارن صاحب بچه میشن ولی بقیه هم در سعی برای بچه دار شدنن منم بعد از این همه مدت یاد حرف کوک هرشب میوفتم اون بهم گفت که اگر دوستش دارم بزارم برای بعد حالا اینا رو بزار کنار امروز قراره با ریوجین نونا برم فرودگاه میگه قراره یکی از فامیلاش برگرده
"فرودگاه"
ات:نونا اینجام"دست تکون داد"
ریوجین:سلام بیا الان میاد"ذوق"
کوک:نونا سلام"دست تکون داد"
ات:ریوجین نونا این کیه"تعجب"
ریوجین:یکی از دوستامه دیگه
کوک:شما"تعجب"
ات:به تو چه تو دوست نونای منی نه من....الو سلام.....بله ممنون از لطف شما خاله جان......نه هنوز نه یعنی نمیدونم......فردا برای چی.......حتما قربان شما بای بای.....ریوجین نونا من میرم
ات رفت^^
ریوجین:خب جونگکوک ما اونجا خوش گذشت
کوک:یکمی ات ازدواج کرده
ریوجین:ما کلا تو این دوسال جمعا ۴ ماه همدیگه رو دیدیم اون خیلی کار داره.......
خ.کوک:راست میگه تو کیستی
ات:کی من با منی؟
ماری:اره دیگه با تو هستم
ات:من دیواره"خنده"
کوک:زهر عقرب "خنده"
ات:هوییییییییییی اروم بگیر
کوک:چه میکنی
ات:الو سلام ریوجین نونا........ممنون چطوری......میخواستم بگم این شیرموز بی عقلت بهوش اومده"دمپایی پرت میکنه سمت کوک"
م.کوک:دختر کوچولو چند سال از پسر من کوچیک تری
ات:۴ شال"کیوت-با دوستاش نشون میده"
پ.کوک:واییییییی چه کیوتی"میره لپ اتو بکشه"
کوک:هوی هوی هوی حالا یکیو کیوت دیدی نباید بری سمتش"عصبی"
ته:ما اومدیم
دوهی:چقدر رگ گردنش معلومه
کوک:تو کیی"در حال کنترل کردن خودش"
دوهی:زن دوستت جیمین
کوک:من دیگه دوستی ندارم
ات:حالا چت شد
ماری:تو کیی"داد"
کوک:کسی که من دوستش دارم"عربده"
ات:ههِ چیچی من بمرد"تعجب"
م.کوک:ولی کوک
کوک:جئون جونگکوک
م.کوک:جئون جونگکوک من برات زن انتخاب کردم اونم ماری
ماری:خاله قلبمو شکست"لوس"
کوک:به یه ورم چه کنم اوخی قلبت شکست "بی حال"
ات:بگیر بخواب بگیر بخواب تازه بهوش اومدی کیش کیش"میره کوکو میخوابونه"
ماری:برو بمیر دختر هرزه"داد"
ات:از کدوم وریه"خنده"
خ.کوک:کاملا جدی داره صحبت میکنه
م.کوک:ما میخواستیم کوک و ماری ازدواج کنن
هانا:ادامه بده"عصبی"
سوجین:خب"عصبی"
ریوجین:نه واقعا ادامه بدین ما کاری نداریم"خنده"
ات:من دیگه میرم"خنده"
کوک:نخیر کجا خانم جئون به همراه خانواده برن"چشمای بسته"
پ.کوک:خداحافظ
ریوجین:ماهم میریم
"همه رفتن"
کوک:بستنی کیم منو دوست داری
ات:چرا گفتی
کوک:چون اگر دوست داری بزار برای بعد
ات:خب
کوک:من میخوام برم فرانسه
ات:چرا
کوک:برای کارم
ات:ای کاش نمیرفتی"بغض"
کوک:چت شد
ات:دیگه رئیس نداریم"گریه"
"دو سال بعد"
ویو ات
الان دوسال از رفتن جونگکوک میگذره ما هنوز به کارمون داخل شرکت ادامه میدیم ریوجین نونا و جین هیونگ یه پسر خوشگل به نام دوهیون دارن هانول نونا و نامی هیونگ هم دارن صاحب بچه میشن ولی بقیه هم در سعی برای بچه دار شدنن منم بعد از این همه مدت یاد حرف کوک هرشب میوفتم اون بهم گفت که اگر دوستش دارم بزارم برای بعد حالا اینا رو بزار کنار امروز قراره با ریوجین نونا برم فرودگاه میگه قراره یکی از فامیلاش برگرده
"فرودگاه"
ات:نونا اینجام"دست تکون داد"
ریوجین:سلام بیا الان میاد"ذوق"
کوک:نونا سلام"دست تکون داد"
ات:ریوجین نونا این کیه"تعجب"
ریوجین:یکی از دوستامه دیگه
کوک:شما"تعجب"
ات:به تو چه تو دوست نونای منی نه من....الو سلام.....بله ممنون از لطف شما خاله جان......نه هنوز نه یعنی نمیدونم......فردا برای چی.......حتما قربان شما بای بای.....ریوجین نونا من میرم
ات رفت^^
ریوجین:خب جونگکوک ما اونجا خوش گذشت
کوک:یکمی ات ازدواج کرده
ریوجین:ما کلا تو این دوسال جمعا ۴ ماه همدیگه رو دیدیم اون خیلی کار داره.......
۴.۷k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.