پارت ۱۰
زود رفتم خونه دیدم صدای داد و بیداد داره میاد رفتم بالا فالگوش وایسادم آها پس که اینطور انگاری یه خدمتکار کلیدو داده به اون اسیر هایی که تو زیرزمین بودن و اون فرار کرده داشتم اروم رد میشدم که یدفعه بلند گفت
_کجا؟فکر کردی اینجا خونه ی خالست مگه نگفتم ساعت ۴ اینجا باش هیچ ساعتو دیدی رفتی دنبال هرزه بازیات دیگه قرار نیست تکرار بشه فهمیدی
+ببخشید ولی من اگه اختیار اومدنم دستم بود یک دقیقه هم پامو اینجا نمیذاشتم الانم میرم(با بغض)
_های کجا خانم کوچولو شاید با پای خودت اومده باشی ولی الان اختیارت دست منه و برگشتت بت خدا فهمیدی
_کجا؟فکر کردی اینجا خونه ی خالست مگه نگفتم ساعت ۴ اینجا باش هیچ ساعتو دیدی رفتی دنبال هرزه بازیات دیگه قرار نیست تکرار بشه فهمیدی
+ببخشید ولی من اگه اختیار اومدنم دستم بود یک دقیقه هم پامو اینجا نمیذاشتم الانم میرم(با بغض)
_های کجا خانم کوچولو شاید با پای خودت اومده باشی ولی الان اختیارت دست منه و برگشتت بت خدا فهمیدی
۲.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.