فرشتگان مرگ part:10
Part.10
تهیونگ. ده دقیقه ای میشد جفتشون غیب شده بود
کوک. تهیونگ فرار کردن *نفس نفس
تهیونگ. چی؟امکان نداره گفت میره دستشویی
کوک. زنگ زدم به کانگ...
.کانگ پیداشون کن وگرنه تو رو میکشم
کانگ. چشم ارباب
تهیونگ. بیا فعلا بریم عمارت جونگکوک
کوک. پیداشون کنم درحد مرگ کتکشون میزنم
"ویو ات"
با احساس گزگز شدن گونم چشمامو باز کردم
مرده. عاعا هرزه کوچولو بیدار شدی؟
ات. سرم گیج میرفت دستا پام محکم بسته شده بود سعی کردم حرف بزنم ولی دهنمم بسته بود
یکم به اطرافم نگاه کردم که دیدم اکوما هم اینجاست
ات. اووووووووووومممم
مرده. آره دوست هم اینجاست
اکوما. با صدای جیغ ات از خواب پریدم اون عوضی...
مرده. شماها چه نسبتی باهاشون دارین؟
ات. ما نمیشناسیمشونننن
دو نفر شروع کردن به باز کردن و کتک زدنمون
ات. از درد توی خودم میپیچیدم
اکوما. اینقدر زدنمون که خون بالا آوردم
مرده. تا فردا شب بهشون غذا نمیدین
همه.چشم
ات.وقتی رفتن زدم زیر گریه
اکوما. آروم کشیدمش توی بغلم هیشش آروم باش
ات. تقصیر منه من مجبورت کردم بیای کره *گریه
اکوما. هیچی تقصیر توی نیست مهم اینه که باهم دیگه ایم
ات. یعنی الان دارن دنبالمون میگردن؟
اکوما. چرا برات مهمه؟
ات. نمیدونم...
"ویو تهیونگ"
روی تخت اکوما دراز کشیده بودم یه حسی بهم میگفت فرار نکردن...
گیلیگیلی پارت جدید
#جونگکوک#تهیونگ#bts#جیمین#یونگی#جین#نامجون#جیهوپ
تهیونگ. ده دقیقه ای میشد جفتشون غیب شده بود
کوک. تهیونگ فرار کردن *نفس نفس
تهیونگ. چی؟امکان نداره گفت میره دستشویی
کوک. زنگ زدم به کانگ...
.کانگ پیداشون کن وگرنه تو رو میکشم
کانگ. چشم ارباب
تهیونگ. بیا فعلا بریم عمارت جونگکوک
کوک. پیداشون کنم درحد مرگ کتکشون میزنم
"ویو ات"
با احساس گزگز شدن گونم چشمامو باز کردم
مرده. عاعا هرزه کوچولو بیدار شدی؟
ات. سرم گیج میرفت دستا پام محکم بسته شده بود سعی کردم حرف بزنم ولی دهنمم بسته بود
یکم به اطرافم نگاه کردم که دیدم اکوما هم اینجاست
ات. اووووووووووومممم
مرده. آره دوست هم اینجاست
اکوما. با صدای جیغ ات از خواب پریدم اون عوضی...
مرده. شماها چه نسبتی باهاشون دارین؟
ات. ما نمیشناسیمشونننن
دو نفر شروع کردن به باز کردن و کتک زدنمون
ات. از درد توی خودم میپیچیدم
اکوما. اینقدر زدنمون که خون بالا آوردم
مرده. تا فردا شب بهشون غذا نمیدین
همه.چشم
ات.وقتی رفتن زدم زیر گریه
اکوما. آروم کشیدمش توی بغلم هیشش آروم باش
ات. تقصیر منه من مجبورت کردم بیای کره *گریه
اکوما. هیچی تقصیر توی نیست مهم اینه که باهم دیگه ایم
ات. یعنی الان دارن دنبالمون میگردن؟
اکوما. چرا برات مهمه؟
ات. نمیدونم...
"ویو تهیونگ"
روی تخت اکوما دراز کشیده بودم یه حسی بهم میگفت فرار نکردن...
گیلیگیلی پارت جدید
#جونگکوک#تهیونگ#bts#جیمین#یونگی#جین#نامجون#جیهوپ
۷.۰k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.