*درخواستی pاخر*
ا/ت دستم رو گرفت خیلی حس خوبی بود وارد خونش شدم و نشستم روی مبل
جیمین:ا/ت
ا/ت:بلههه *عربده از توی اتاق*
جیمین:الان من رو بخشیدی؟
ا/ت:نهههه
جیمین:لطفا ا/ت
ا/ت:نه اصلا راه نره
جیمین:خواهش میکنم
ا/ت:چجوری بهت اعتماد کنم ها؟
جیمین:اینجوری
ویو ا/ت
دیدم یهویی یک حلقه درآورد و بهم نشون داد
جیمین:لطفا من رو ببخش
ویو جیمین:اون حلقه رو من قبلا خریده بودم و تقدیر ا/ت بوده که دستش کنه خیلی خوشحال شدم قیافش رو شاد دیدم
ویو ا/ت
دلم براش سوخت ولی زود باخت ندادم با حالتی سرد گفتم
ا/ت:باشه
جیمین:بخشیدی؟
ا/ت:اره
ویو ا/ت
وقتی گفتم اره دیدم خی.مه زده روم و داره لبام رو خیلی وحشیانه م.ک میزنه
ا/ت:هی هی جیمین
ویو ا/ت
اصلا اهمیت نمیداد بعد از ۱۰ مین خون رو توی دهنم حس کردم
ا/ت:جیمین بسته
جیمین:هیییی این تازه اولشه
ا/ت:چی؟؟
ویو ا/ت
دیدم منو بیبی استایل گرفت بغل و بردم روی تخت
ویو جیمین
ا/ت رو گرفتم بغل و بردمش روی تخت
جیمین:فقط به حرف های من گوش کن دختر خوب...
*امیدوارم خوشتون اومده باشههه درخواستی چیزی داشتید بگید:)*
جیمین:ا/ت
ا/ت:بلههه *عربده از توی اتاق*
جیمین:الان من رو بخشیدی؟
ا/ت:نهههه
جیمین:لطفا ا/ت
ا/ت:نه اصلا راه نره
جیمین:خواهش میکنم
ا/ت:چجوری بهت اعتماد کنم ها؟
جیمین:اینجوری
ویو ا/ت
دیدم یهویی یک حلقه درآورد و بهم نشون داد
جیمین:لطفا من رو ببخش
ویو جیمین:اون حلقه رو من قبلا خریده بودم و تقدیر ا/ت بوده که دستش کنه خیلی خوشحال شدم قیافش رو شاد دیدم
ویو ا/ت
دلم براش سوخت ولی زود باخت ندادم با حالتی سرد گفتم
ا/ت:باشه
جیمین:بخشیدی؟
ا/ت:اره
ویو ا/ت
وقتی گفتم اره دیدم خی.مه زده روم و داره لبام رو خیلی وحشیانه م.ک میزنه
ا/ت:هی هی جیمین
ویو ا/ت
اصلا اهمیت نمیداد بعد از ۱۰ مین خون رو توی دهنم حس کردم
ا/ت:جیمین بسته
جیمین:هیییی این تازه اولشه
ا/ت:چی؟؟
ویو ا/ت
دیدم منو بیبی استایل گرفت بغل و بردم روی تخت
ویو جیمین
ا/ت رو گرفتم بغل و بردمش روی تخت
جیمین:فقط به حرف های من گوش کن دختر خوب...
*امیدوارم خوشتون اومده باشههه درخواستی چیزی داشتید بگید:)*
۳۴.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.