سفر در زمان پارت : یازدهم *بریدن دست *
سوکونا: هی خدا یا علی مدد
* رفتن به سمت در خروجی خونه *
سوکونا: هی ساتومی ؟
ساتومی : چته ؟
سوکونا: نگران مگومی هستی درسته ؟
ساتومی: اره ...
سوکونا: به چپم
نیشیمیا ساتومی : از خونه گمشو بیرون مرتیکه تریاکییییییییییییییی * شوت کردن سوکونا از خونه به جفت پا *
گوجو: ساتومی مگومی رو کجا فراریش دادی ؟
ساتومی: تو مستراحه
گوجو: جدی ؟
گوجو: هوی توله سگ بیا بیرون
مگومی: گوجو س..سنسه ؟ خوبین الان ؟
گوجو: لش بیار بیرون تا نظرم عوض نشده
مگومی: های های
نوبارا : فیلم ببینیم ؟
گوجو: پایه ام
از زبان نیشیمیا ~~~
ساتومی رفت خوراکی اورد بعدش چراغ ها رو خاموش کرد و بعدش فیلم ترسناک گذاشت همه رفتن روی مبل نشستن و فیلم رو نگاه کردن
من یهو دلم هوس یکم سوپ رو کرد
رفتم تو آشپزخونه چاقو رو برداشتم با یدونه هویج و نگینی خورد کردم همه غرق فیلم بودن دستم رو بریدم خیلی دردم گرفت بدون اینکه کسی بفهمه رفتم تو دستشویی و خیلی عمیق دستم رو بریده بود خون روی کاشی دستشویی ریخت ناگهان یه نفر در دستشویی رو باز کرد
سوکونا بود ، انگشتم که خون میومد رو اروم نگه داشت زیر شیر آب و روش رو کمی مالید که دردم نگیره یکم سرخ شدم
زیر لب گفت : کدوم احمقی تو تاریکی با چاقو کار میکنه
انگشتمو گذاشت تو دهنش و مک زد تا خونش بند بیاد
بعد دستمو با دستمال خشک کرد و چسب زخم زد و بغلم کرد * نکته هنوز تو دستشویی هستن *
سوکونا: خوبی دیگه نه ؟
نیشیمیا: اره اره خوبم .. بابت چسب زخم ممنون * سرخ شدن *
سوکونا: درد داری ؟
نیشیمیا: یکم اره
سوکونا: خوشم نمیاد درد بکشی ، به هر حال نمیتونم روت غیرتی نشم
نیشیمیا: * سرخ شدن *
* رفتن به سمت در خروجی خونه *
سوکونا: هی ساتومی ؟
ساتومی : چته ؟
سوکونا: نگران مگومی هستی درسته ؟
ساتومی: اره ...
سوکونا: به چپم
نیشیمیا ساتومی : از خونه گمشو بیرون مرتیکه تریاکییییییییییییییی * شوت کردن سوکونا از خونه به جفت پا *
گوجو: ساتومی مگومی رو کجا فراریش دادی ؟
ساتومی: تو مستراحه
گوجو: جدی ؟
گوجو: هوی توله سگ بیا بیرون
مگومی: گوجو س..سنسه ؟ خوبین الان ؟
گوجو: لش بیار بیرون تا نظرم عوض نشده
مگومی: های های
نوبارا : فیلم ببینیم ؟
گوجو: پایه ام
از زبان نیشیمیا ~~~
ساتومی رفت خوراکی اورد بعدش چراغ ها رو خاموش کرد و بعدش فیلم ترسناک گذاشت همه رفتن روی مبل نشستن و فیلم رو نگاه کردن
من یهو دلم هوس یکم سوپ رو کرد
رفتم تو آشپزخونه چاقو رو برداشتم با یدونه هویج و نگینی خورد کردم همه غرق فیلم بودن دستم رو بریدم خیلی دردم گرفت بدون اینکه کسی بفهمه رفتم تو دستشویی و خیلی عمیق دستم رو بریده بود خون روی کاشی دستشویی ریخت ناگهان یه نفر در دستشویی رو باز کرد
سوکونا بود ، انگشتم که خون میومد رو اروم نگه داشت زیر شیر آب و روش رو کمی مالید که دردم نگیره یکم سرخ شدم
زیر لب گفت : کدوم احمقی تو تاریکی با چاقو کار میکنه
انگشتمو گذاشت تو دهنش و مک زد تا خونش بند بیاد
بعد دستمو با دستمال خشک کرد و چسب زخم زد و بغلم کرد * نکته هنوز تو دستشویی هستن *
سوکونا: خوبی دیگه نه ؟
نیشیمیا: اره اره خوبم .. بابت چسب زخم ممنون * سرخ شدن *
سوکونا: درد داری ؟
نیشیمیا: یکم اره
سوکونا: خوشم نمیاد درد بکشی ، به هر حال نمیتونم روت غیرتی نشم
نیشیمیا: * سرخ شدن *
۴.۲k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.