(وقتی با قمار خریدتت 😈)پارت=7
(وقتی با قمار خریدتت 😈)پارت=7
.
نویسنده=پارک کیون دو
ادمین=نداریم
.
.
.
.
.
*ویو راوی*
یک ماه از اون ماجرا میگذره و دختر قصه ما علاقش به پسر غصه ما بیشتر میشه دختر غصه همیشه از خودش میپرسه…..
اون هم عاشقمه؟
عشق میدونه چیه؟
دوسم داره؟
دلش از سنگ؟
متونم دلشو به دست بیارم؟
اصلا منو میبینه؟ :)
دخترک میترسید پسر غصه ما عاشق نباشه اصلا میتونه عاشقه کسی بشه ……
عشق یک طرفه بـَ تمرین درد انگار طرف یه چاقو گذاشته زیرگلوت و تو نگرانی که دست خود طر بوریده نشه و هی میگی ((...(:مراقب دستت باش نبری:)...)) 🖤💔🙂سخته نه؟
اره خوب سخته 🙂💔
(ماشالله چقدر عاشقانه ریدم توش ... من چیزی زیادی نمی دونم از این چیزا ببخشید)
*ویو ا. ت*
نزدیک یک ماهی میشه اینجا خدمت کارم میتونم بگم عاشق جونگ کوک شودم میترسم که هیچ ازم خوشن نیاد هی خدا ..... داشتم لباس های کثیف هارو که برا خدمتکاراست رو می شستم فقط یکی مونده بود که اونم شستم تموم شد رفتم تو که اجوما صدا مون کرد....(خدمتکار ها)
بده 5دقه همه جمع شدن که ارباب جئون اومد و گفت ....
کوک: برا شب کل اعمارتو تمیز کنید چند مهمونه ویژه دارم برا شام هم 10نوع غذا و 20نوع دسر درست کنید و مهمان ها هم، شش نفرن
و هرکی خوب کارشو انجام نده تنبیه بدی تو راه پس خوب انجام بدین فهمیدین (فهمیدین با داد و قبلی هاش با سردی و کمی بلند)
*ویو کوک *
___________
راوی: خوب میدونم اصبی و ناراحت هستی و ببخشید که هن کم و نتونستم فیکو بزارم و اگه بشه نظرتون رو بگین و کمی کمکم کنی....
بابات این که کم شود شرمندم اها و این که از پارت 8شروع میشه داستان اصلی پس زود شرط هارو برسونید 🙂❤💜
شرط پارت8
لایک:30
کامنت: 60
کامنت چرت نزارین ها اوکی 👌
شرمنده دیر شد
.
نویسنده=پارک کیون دو
ادمین=نداریم
.
.
.
.
.
*ویو راوی*
یک ماه از اون ماجرا میگذره و دختر قصه ما علاقش به پسر غصه ما بیشتر میشه دختر غصه همیشه از خودش میپرسه…..
اون هم عاشقمه؟
عشق میدونه چیه؟
دوسم داره؟
دلش از سنگ؟
متونم دلشو به دست بیارم؟
اصلا منو میبینه؟ :)
دخترک میترسید پسر غصه ما عاشق نباشه اصلا میتونه عاشقه کسی بشه ……
عشق یک طرفه بـَ تمرین درد انگار طرف یه چاقو گذاشته زیرگلوت و تو نگرانی که دست خود طر بوریده نشه و هی میگی ((...(:مراقب دستت باش نبری:)...)) 🖤💔🙂سخته نه؟
اره خوب سخته 🙂💔
(ماشالله چقدر عاشقانه ریدم توش ... من چیزی زیادی نمی دونم از این چیزا ببخشید)
*ویو ا. ت*
نزدیک یک ماهی میشه اینجا خدمت کارم میتونم بگم عاشق جونگ کوک شودم میترسم که هیچ ازم خوشن نیاد هی خدا ..... داشتم لباس های کثیف هارو که برا خدمتکاراست رو می شستم فقط یکی مونده بود که اونم شستم تموم شد رفتم تو که اجوما صدا مون کرد....(خدمتکار ها)
بده 5دقه همه جمع شدن که ارباب جئون اومد و گفت ....
کوک: برا شب کل اعمارتو تمیز کنید چند مهمونه ویژه دارم برا شام هم 10نوع غذا و 20نوع دسر درست کنید و مهمان ها هم، شش نفرن
و هرکی خوب کارشو انجام نده تنبیه بدی تو راه پس خوب انجام بدین فهمیدین (فهمیدین با داد و قبلی هاش با سردی و کمی بلند)
*ویو کوک *
___________
راوی: خوب میدونم اصبی و ناراحت هستی و ببخشید که هن کم و نتونستم فیکو بزارم و اگه بشه نظرتون رو بگین و کمی کمکم کنی....
بابات این که کم شود شرمندم اها و این که از پارت 8شروع میشه داستان اصلی پس زود شرط هارو برسونید 🙂❤💜
شرط پارت8
لایک:30
کامنت: 60
کامنت چرت نزارین ها اوکی 👌
شرمنده دیر شد
۱۱.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.