عشق ابدی پارت ۷۴
عشق ابدی پارت ۷۴
ویو کوک
یانگ : تو...تو حمومه(تعجب)
کوک : برای چی اومدی؟
یانگ : خل شدی؟ ندیدی صدام کرد!؟
کوک : برای چی صدات کرد ؟؟
یانگ : بابا برو انور دیگه . واسه من بازپرس شده(چشم غره)
کوک : میگی یا نه؟(عصبی)
یانگ : دیوونه ازم خواست حوله بهش بدم و لباسای رو تخت رو ببرم براش . ایش
کوک : چرا باید به تو بگه اونوقت؟
یانگ : خودش الان میاد بیرون بپرس(رفت)
وقتی یانگ اینو گفت رفت بیرون و من موندم و خجالتی برای خیالات پوچ و خامم
وقتی خواستم برگردم سمت در اتاق که برم صدای در حموم اومد و تو جام خشکم زد
تهیونگ فقط با یه شلوار اومد بیرون و متوجه من نبود .
کپ کرده بودم ؛ این هیکل برای یه پسر ۱۸ ، ۱۹ ساله است؟؟
خیلی گیرا بود . اون کمر باریکش ، پوست گندمیش ، سیکس پکای درشتش ، ن.ی.پ.ل های شکلاتیش و از همه بیشتر ترقوه های بشدت برجسته اش.
تمام عضله های پام از کار افتاده بودن و نمیتونستم برم .
آب دهنم رو صدا دار قورت دادم ؛ با هر قدم چشمام باهاش حرکت میکرد
وقتی برگشت منو دید . متعجب تر شدم ، نمیدونستم چیکار کنم الان . مغزم خط نمیداد بهم
ته : ت...تو....تو اینجا...هییییی(تعجب)
با حرفش به خودم اومدم که دیدم دوییده تو حموم
آیش لعنت بر این شانس ، یک لحظه اون بدنش از جلو چشام کنار نمیرفت
سریع دوییدم بیرون و پشت در نشستم
کاری نکرده بودم اما نفس نفس میزدم
خیلی اوضاع خیت شد . ضایع شدم رفت
چند مین بعد از اونجا پاشدم و سعی کردم عادی باشم ، رفتم سمت بچه ها و نشستم
ولی خب ظاهراً موفق نبودم .
یانگ : هی پسر چیکار کردی؟(آروم)
کوک : هیچی نگو که ریدم (آروم)
یانگ : تف تو روت ، چیکار کردی!!؟(حرصی و آروم)
کوک : تف تو روی خودت بی تربیت . ضایع شدم رفت (آروم)
یانگ : میگی یا برم از ته ته بپرسم
کوک : ته ته ؟ چه غلطا ، چه گوه خوریا ، چه ...
یانگ : درد :/ ، ادامه بده اصن حیا نکن که
داشتیم آروم با هم حرف میزدیم که ته اومد بیرون و نشست کنار جیمین
جیمین دم گوشش چیزی گفت که لبخند خجالتی زد .
دیگه نفهمیدم یانگ چی میگه . فقط محو ته شدم
یعنی میشه ؟؟
ویو کوک
یانگ : تو...تو حمومه(تعجب)
کوک : برای چی اومدی؟
یانگ : خل شدی؟ ندیدی صدام کرد!؟
کوک : برای چی صدات کرد ؟؟
یانگ : بابا برو انور دیگه . واسه من بازپرس شده(چشم غره)
کوک : میگی یا نه؟(عصبی)
یانگ : دیوونه ازم خواست حوله بهش بدم و لباسای رو تخت رو ببرم براش . ایش
کوک : چرا باید به تو بگه اونوقت؟
یانگ : خودش الان میاد بیرون بپرس(رفت)
وقتی یانگ اینو گفت رفت بیرون و من موندم و خجالتی برای خیالات پوچ و خامم
وقتی خواستم برگردم سمت در اتاق که برم صدای در حموم اومد و تو جام خشکم زد
تهیونگ فقط با یه شلوار اومد بیرون و متوجه من نبود .
کپ کرده بودم ؛ این هیکل برای یه پسر ۱۸ ، ۱۹ ساله است؟؟
خیلی گیرا بود . اون کمر باریکش ، پوست گندمیش ، سیکس پکای درشتش ، ن.ی.پ.ل های شکلاتیش و از همه بیشتر ترقوه های بشدت برجسته اش.
تمام عضله های پام از کار افتاده بودن و نمیتونستم برم .
آب دهنم رو صدا دار قورت دادم ؛ با هر قدم چشمام باهاش حرکت میکرد
وقتی برگشت منو دید . متعجب تر شدم ، نمیدونستم چیکار کنم الان . مغزم خط نمیداد بهم
ته : ت...تو....تو اینجا...هییییی(تعجب)
با حرفش به خودم اومدم که دیدم دوییده تو حموم
آیش لعنت بر این شانس ، یک لحظه اون بدنش از جلو چشام کنار نمیرفت
سریع دوییدم بیرون و پشت در نشستم
کاری نکرده بودم اما نفس نفس میزدم
خیلی اوضاع خیت شد . ضایع شدم رفت
چند مین بعد از اونجا پاشدم و سعی کردم عادی باشم ، رفتم سمت بچه ها و نشستم
ولی خب ظاهراً موفق نبودم .
یانگ : هی پسر چیکار کردی؟(آروم)
کوک : هیچی نگو که ریدم (آروم)
یانگ : تف تو روت ، چیکار کردی!!؟(حرصی و آروم)
کوک : تف تو روی خودت بی تربیت . ضایع شدم رفت (آروم)
یانگ : میگی یا برم از ته ته بپرسم
کوک : ته ته ؟ چه غلطا ، چه گوه خوریا ، چه ...
یانگ : درد :/ ، ادامه بده اصن حیا نکن که
داشتیم آروم با هم حرف میزدیم که ته اومد بیرون و نشست کنار جیمین
جیمین دم گوشش چیزی گفت که لبخند خجالتی زد .
دیگه نفهمیدم یانگ چی میگه . فقط محو ته شدم
یعنی میشه ؟؟
۲.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.