پارت۳ فیک جونگ کوک
از زبان ا/ت
(دستم رو گذاشتم رو پیشونیش که دیدم خیلی داغه و بهش بره غذاش رو بخوره بعدش با دماسنج تبش رو میگیرم)
+غذات تموم شد بیا برات لباس گذاشتم رو تخت اون اتاق
_باش ممنونم اگر مزاحمم بهم بگو آخه اینجوری احساس شرمندگی میکنم
+نه هیچ مزاحمتی نیست اتفاقا اینجوری بهتره من دو ساله بخاطر برادر ناتنیم دارم تنها زندگی میکنم اینجوری از تنهایی هم درمیام
_باشه ممنونم
پنج دقیقه بعد
_میشه ی سوالی بپرسم؟
+اره حتما
_چرا گفتی دو ساله بخاطر برادر ناتنیت داری تنها زندگی میکنی؟
+چون برادر ناتنیم قصد تجاوز بهم داشت از اون موقع تاحالا از شهری که توش بودیم فرار کردم و دارم تنها زندگی میکنم و بخاطر همین یکم از مردا میترسم و بخاطر همین وقتی دوستت آمد فقط لای در رو باز کردم
_آهان ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم من میتونم در عوض کمکی که بهم کردی ی کاری برات کنم البته اگر خودت مشکل نداشته باشی؟
+ممنونم ولی چه کاری؟
_تا زمانی که پیشت باشم میتونم از مراقبت کنم البته اگرم تو این محله زندگی کنم بازم ازت مراقبت میکنم
+نه نمیخوام بخاطر من خودت و اذیت کنی
_بهت قول میدم که خودم رو اذیت نکنم ولی تو هم اذیت نشی پس لطفا درخواستم و قبول کن لطفا
+باشه ولی باید اول حال خودت خوب بشه
(۳ساعت بعد)
از زبان ا/ت
یکی دو ساعت بود کا کوک خوابیده بود منم داشتم کارای فردام رو میکردم که یهو از اتاق کوک صدای آه و ناله میومد که اولش تعجب کردم ولی بعدش دیدم صدای افتادن چیزی اومد که پاشدم و رفتم تو اتاق جونگ کوک که دیدم از رو تخت افتاده و بدنش درد میکنه و ی عالمه عرق کرده بود رفتم پیشش دستمو گذاشتم رو بازوش و بلندش کردم و دیدم چقدر داغه گذاشتمش رو تخت و رفتم و قرص سرماخوردگی اوردم و بهش دادم و دستمال خیس گذاشتم رو سرش با اینکه خواب بود خیلی آه و ناله میکرد و حالش خیلی خوب نبود
ادامه پارت بعد
۵تا نظر
۱۰تالایک
(دستم رو گذاشتم رو پیشونیش که دیدم خیلی داغه و بهش بره غذاش رو بخوره بعدش با دماسنج تبش رو میگیرم)
+غذات تموم شد بیا برات لباس گذاشتم رو تخت اون اتاق
_باش ممنونم اگر مزاحمم بهم بگو آخه اینجوری احساس شرمندگی میکنم
+نه هیچ مزاحمتی نیست اتفاقا اینجوری بهتره من دو ساله بخاطر برادر ناتنیم دارم تنها زندگی میکنم اینجوری از تنهایی هم درمیام
_باشه ممنونم
پنج دقیقه بعد
_میشه ی سوالی بپرسم؟
+اره حتما
_چرا گفتی دو ساله بخاطر برادر ناتنیت داری تنها زندگی میکنی؟
+چون برادر ناتنیم قصد تجاوز بهم داشت از اون موقع تاحالا از شهری که توش بودیم فرار کردم و دارم تنها زندگی میکنم و بخاطر همین یکم از مردا میترسم و بخاطر همین وقتی دوستت آمد فقط لای در رو باز کردم
_آهان ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم من میتونم در عوض کمکی که بهم کردی ی کاری برات کنم البته اگر خودت مشکل نداشته باشی؟
+ممنونم ولی چه کاری؟
_تا زمانی که پیشت باشم میتونم از مراقبت کنم البته اگرم تو این محله زندگی کنم بازم ازت مراقبت میکنم
+نه نمیخوام بخاطر من خودت و اذیت کنی
_بهت قول میدم که خودم رو اذیت نکنم ولی تو هم اذیت نشی پس لطفا درخواستم و قبول کن لطفا
+باشه ولی باید اول حال خودت خوب بشه
(۳ساعت بعد)
از زبان ا/ت
یکی دو ساعت بود کا کوک خوابیده بود منم داشتم کارای فردام رو میکردم که یهو از اتاق کوک صدای آه و ناله میومد که اولش تعجب کردم ولی بعدش دیدم صدای افتادن چیزی اومد که پاشدم و رفتم تو اتاق جونگ کوک که دیدم از رو تخت افتاده و بدنش درد میکنه و ی عالمه عرق کرده بود رفتم پیشش دستمو گذاشتم رو بازوش و بلندش کردم و دیدم چقدر داغه گذاشتمش رو تخت و رفتم و قرص سرماخوردگی اوردم و بهش دادم و دستمال خیس گذاشتم رو سرش با اینکه خواب بود خیلی آه و ناله میکرد و حالش خیلی خوب نبود
ادامه پارت بعد
۵تا نظر
۱۰تالایک
۴۱.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.