فکر انتقام
به پزشک نیا رفتم گفتم اینجا را درستش می کنم تا دانش آموزان خوب را جذب کنم و دانش آموزی برای زینالی نماند معلمی مریض شد و من رفتم معلم کار و دانش شدم دانش آموزی گفت ما همان بلایی را سر تو در می آوریم که شاگردان زینالی در آوردند عصبانی شدم و برای همیشه بعد از آن معلول شدم اما نکته این بود که من داشتم کار و دانش را توانمند می کردم اینها خودشان دانش آموزان متوسط خوبی جذب می کنند و بعد دوباره به پزشک نیا رفتم عمومی فکر خوبی بود چون کلا از سبک آموزش همکاران راضی نیستم و معلم عمومی تاثیر بیشتری دارد چون دانش آموز بیشتری دارد سیصد دانش آموز صفر را تا مرحله قبولی رساندم وقتی کارم تمام شد زینالی سالها بود که مدیر نبود و من نمی دانستم
۲۷۷
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.