چند پارتی
چند پارتی
ویو ا/ت
با الارم گوشیم بیدار شدم ساعت 5 نیم بود سری بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم که بابام هم بود
( علامت ا/ت _ )
( علامت تهیونگ × )
_ صبح بخیر
× ............. نقطه میزارم یعنی حرف نمیزنه
_ امروز جلسه داریم باید بیایی
× میگم یا نامجون بیاد یا جین .سرد.
_ مگه اونا پدرمن
× پس منو هم پدرت ندون .سرد.
_ واقعا پدر نمونه ای هستی .لبخند غم.
ویو ا/ت
لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم پایین که نامجون رو دیدم و نشستم داخل ماشینش
_ سلام عمو
نامی. سلام دخترم خوبی
_ مرسی عمو جون تو خوبی
نامی. گفتی مرسی نگفتی خوبی
_ بابام امروز گفت منو پدرت ندون .بغض.
نامی. اونو ولش اصلا کوره نمیبینه دختر به این زیبایی رو
_ مرسی که هستی
ویو ا/ت
رسیدیم مدرسه من رفتم کلاسم و نامجون رفت دفتر مدیر رفتم داخل کلاسم هیچ کس رو نمیشناختم اهمیت ندادم رفتم یجا نشستم
ادمینتون: مدرسه ا/ت تموم میشه و با نامجون میره خونه ا/ت هم میره اتاقش و خسته بود میخوابه
شرط پارت بعد
۱۷ :« لایک ❤️
ویو ا/ت
با الارم گوشیم بیدار شدم ساعت 5 نیم بود سری بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم که بابام هم بود
( علامت ا/ت _ )
( علامت تهیونگ × )
_ صبح بخیر
× ............. نقطه میزارم یعنی حرف نمیزنه
_ امروز جلسه داریم باید بیایی
× میگم یا نامجون بیاد یا جین .سرد.
_ مگه اونا پدرمن
× پس منو هم پدرت ندون .سرد.
_ واقعا پدر نمونه ای هستی .لبخند غم.
ویو ا/ت
لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم پایین که نامجون رو دیدم و نشستم داخل ماشینش
_ سلام عمو
نامی. سلام دخترم خوبی
_ مرسی عمو جون تو خوبی
نامی. گفتی مرسی نگفتی خوبی
_ بابام امروز گفت منو پدرت ندون .بغض.
نامی. اونو ولش اصلا کوره نمیبینه دختر به این زیبایی رو
_ مرسی که هستی
ویو ا/ت
رسیدیم مدرسه من رفتم کلاسم و نامجون رفت دفتر مدیر رفتم داخل کلاسم هیچ کس رو نمیشناختم اهمیت ندادم رفتم یجا نشستم
ادمینتون: مدرسه ا/ت تموم میشه و با نامجون میره خونه ا/ت هم میره اتاقش و خسته بود میخوابه
شرط پارت بعد
۱۷ :« لایک ❤️
۲۴.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.