عشق پنهان 💜 p.5

* دستتو بکش
@ جیمین اخراجی
& چی اونوقت چرا؟
@ اگه من نمیومدم معلوم نبود با ا/ت چیکار میکردی
& شما کی باشی؟
@ شوهرشم
* چ..چی
@ ( تهیونگ تو گوش ا/ت) برای اینکه جون سالم به در ببری بگو آره
* آ.آره تهیونگ شوهرمه
& غلط کرده
@ ا/ت برو اتاقم
دست جیمینو کشید و اونو با خودش برد
یه سیلی زد
@ دیگه اینورا پیدات نشه
& بازم همدیگرو میببنیم
تهیونگ جیمینو هول داد

ا/ت ویو
واقعا ترسیده بودم اگه تهیونگ نبود الان جیمین بهم تجاوز میکرد تو این فکرا بودم که با صدای تهیونگ به خودم اومد بدو بدو رفتم سمتش پام لیز خورد و افتادم تو بغلش اوهومی کردم و خودمو ازش جدا کردم بعد از تشکر کردن ازش رفتم سر کارم

نیم ساعت بعد
ا/ ت ویو
یه زن اومد بالا سرمو گفت تهیونگ داخله اسمش هاماری بود
(علامت ا/ت* علامت ها ما ری +
+ تهیونگ داخله ؟
* بله ؟
+ اوه تو باید منشی جدید باشی من هاماری هستم مدیر عامل شرکت
* از دیدنتون خوشبختم منم ا/ت هستم
+ حالا تهیونگ داخله ؟
* بله بفرمایید
درو باز کرد و رفت داخل
+ سلام ددی
درو بست

ا/ت ویو
د.ددی الان من حسودیم شد به خودت بیا ا/ت اون فقط رئیسته که با صدای یکی به خودم اومدم

( ا/ت* جونگ کوک ^

^ سلام
* سلام ما همدیگرو میشناسیم ؟
^ آره تو رستوران با تهیونگ اومده بودم
* شمایید بفرمایید بشینید
^ خوب کارا چطوره
* خوبه فقط یه سوال رئیس چرا انقدر سرده ؟
^ اخلاقش اینطوریه
* برعکس شما شما خیلی مهربونید

تهیونگ ویو
از اتاق اومدم بیرون که کوک و ا/ت رد باهم دیدم

لایک و کامنت لطفاااا💜