مرا باور کن
مرا باور کن
پارت ۷۴
ریاء
-قسم بخور که این خوابه
ارسلان +دختر از صبح تا حالا دارم قسم می خورم که این خوابه و من همچین کاری نکردم
-نمی تونم باور کنم.........وایسا
+چی وایسا
برگشتم چب چب بهش نگاه کردم و گفتم
-نکنه منو دزدیدی
+استغفرالله.......دختر تو دیونه شدی دیگه نمی دونم چی بهت بگم
-نمی خواد چیزی بهم بگی فقط بگو من کجام
+یعنی چی کجایی
-یعنی روستاییم شهریم کجای جهانیم
+شیراز
-چیییییی....منو از شمال به شیراز اوردی
-خوب به نظرت چکار کنم نه میشناستم نه چیزی همراهت بود که بفهمم تو کی هستی
-حالا چکار کنم
+نمیدونم
-یعنی چی نمیدونی....ببین اقا تو منو اوردی تو منو برمی گردونی
+من نمی تونم
-یعنی چی نمیتونی
+اخه...
-اخه چی
+من یه بیمار دارم و هفته ی آینده باید عملش کنم حالش هم خوب نیس ممکنه چیزیش بشه اگه برم
-اااا بابا خودش چند روز طول میکشه حداکثر یه روز
+ببین ریاء خانم این بیمار حالش خیلی بده ممکنه هر لحظه به من زنگ بزنن و بگن بیا بیمارستان واسه عمل جراحی اگه برم شمال........میترسم تا برسم از این دنیا بره
-خوب یه دکتر دیگه ایی بگیرن
+نمیشه
-چرا میشه
+نه نمیشه چون.....
-چون چی
+چون اون خاله ی منه
دلبر
امشب ازدواج دانیال و تیاء بالخره دانیال قاطی مرغا شد
با اینکه یه هفته میگذره ولی ریاء همون ریاء ی همیشگی نشد خیلی سرد رفتار میکنه مخصوصا وقتی دانیالو میبینه انگار می خواد اونو بکشه و از چشاش معلومه ولی.....ریاء اینجوری نیس هیچگاه نفرتشو از کسی تو چشماش نشون نمیده دارم واقعا شک میکنم این سماء اس
صدای موبایلم منو از فکر کردن در اورد
به شماره نگاه کردم ناشناس
این کیه.......
........ادامه دارد.....
پارت ۷۴
ریاء
-قسم بخور که این خوابه
ارسلان +دختر از صبح تا حالا دارم قسم می خورم که این خوابه و من همچین کاری نکردم
-نمی تونم باور کنم.........وایسا
+چی وایسا
برگشتم چب چب بهش نگاه کردم و گفتم
-نکنه منو دزدیدی
+استغفرالله.......دختر تو دیونه شدی دیگه نمی دونم چی بهت بگم
-نمی خواد چیزی بهم بگی فقط بگو من کجام
+یعنی چی کجایی
-یعنی روستاییم شهریم کجای جهانیم
+شیراز
-چیییییی....منو از شمال به شیراز اوردی
-خوب به نظرت چکار کنم نه میشناستم نه چیزی همراهت بود که بفهمم تو کی هستی
-حالا چکار کنم
+نمیدونم
-یعنی چی نمیدونی....ببین اقا تو منو اوردی تو منو برمی گردونی
+من نمی تونم
-یعنی چی نمیتونی
+اخه...
-اخه چی
+من یه بیمار دارم و هفته ی آینده باید عملش کنم حالش هم خوب نیس ممکنه چیزیش بشه اگه برم
-اااا بابا خودش چند روز طول میکشه حداکثر یه روز
+ببین ریاء خانم این بیمار حالش خیلی بده ممکنه هر لحظه به من زنگ بزنن و بگن بیا بیمارستان واسه عمل جراحی اگه برم شمال........میترسم تا برسم از این دنیا بره
-خوب یه دکتر دیگه ایی بگیرن
+نمیشه
-چرا میشه
+نه نمیشه چون.....
-چون چی
+چون اون خاله ی منه
دلبر
امشب ازدواج دانیال و تیاء بالخره دانیال قاطی مرغا شد
با اینکه یه هفته میگذره ولی ریاء همون ریاء ی همیشگی نشد خیلی سرد رفتار میکنه مخصوصا وقتی دانیالو میبینه انگار می خواد اونو بکشه و از چشاش معلومه ولی.....ریاء اینجوری نیس هیچگاه نفرتشو از کسی تو چشماش نشون نمیده دارم واقعا شک میکنم این سماء اس
صدای موبایلم منو از فکر کردن در اورد
به شماره نگاه کردم ناشناس
این کیه.......
........ادامه دارد.....
۹.۹k
۱۵ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.