پارت۲
پارت۲
×بیا بریم صبحونه بخوریم(و ته رو همراه خودش کشید)
بعد از خوردن صبحونه روی کاناپه نشستند
×بیا رو پای من بشین
(بعد از این حرفش سرخ شدم.. رو پاش؟ من تا حالا رو پای کسی نشسته بودممم)
×بیا دیگه!(اومد و نشست معلوم بود از خجالت سرخ شده بود موهاشو صاف میکردم و باهاشون ور میرفتم.)
×عااا... راستی دیشب میخواستی سوالی ازم بپرسی؟
آره.. تو چند سالته؟
×تقریبا دو سال ازت بزرگترم
ینی ۲۶؟
×آره عشقم
یه سوال دیگه.. حالا تو این همه پولداری!شغلت چیه؟
×شغل من؟
آره..
×نمیخاد بدونی حالا بعدا بهت میگم. (بهتره فعلا بهش نگم. اگه بفهمه من تو روز چندتا ادم بد رو میکشم مطمئنم باهام بهم میزنه!و فک میکنه من یه قاتلم پس بهتره فعلا ندونه)
باشه. تولدت کِیه؟
×یازدهم شهریور ماه
اها..(الان تو مرداد ماه بودن!پس تهیونگ میتونست خوب اونو سوپرایز کنه.)
و بعد از چند دقیقه گوشی کوک زنگ خورد که کار مهمی براش پیش اومده و باید بره
×بیبی.. یه کار مهم برام پیش اومده من میرم..
...........
×بیا بریم صبحونه بخوریم(و ته رو همراه خودش کشید)
بعد از خوردن صبحونه روی کاناپه نشستند
×بیا رو پای من بشین
(بعد از این حرفش سرخ شدم.. رو پاش؟ من تا حالا رو پای کسی نشسته بودممم)
×بیا دیگه!(اومد و نشست معلوم بود از خجالت سرخ شده بود موهاشو صاف میکردم و باهاشون ور میرفتم.)
×عااا... راستی دیشب میخواستی سوالی ازم بپرسی؟
آره.. تو چند سالته؟
×تقریبا دو سال ازت بزرگترم
ینی ۲۶؟
×آره عشقم
یه سوال دیگه.. حالا تو این همه پولداری!شغلت چیه؟
×شغل من؟
آره..
×نمیخاد بدونی حالا بعدا بهت میگم. (بهتره فعلا بهش نگم. اگه بفهمه من تو روز چندتا ادم بد رو میکشم مطمئنم باهام بهم میزنه!و فک میکنه من یه قاتلم پس بهتره فعلا ندونه)
باشه. تولدت کِیه؟
×یازدهم شهریور ماه
اها..(الان تو مرداد ماه بودن!پس تهیونگ میتونست خوب اونو سوپرایز کنه.)
و بعد از چند دقیقه گوشی کوک زنگ خورد که کار مهمی براش پیش اومده و باید بره
×بیبی.. یه کار مهم برام پیش اومده من میرم..
...........
۱.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.