جادوی عشق پارت6❤️
+داشت یه پسر رو میبوسی*چ... چ... چیییی..... نه... نه.. این امکان نداره.. اخه.... اخه اون همیشه میگفت خیلی دوسم داره یعنی الان تو میخوای بهم بگی که همش بهم دروغ میگفته؟ +خب متاسفانه بله اون چیزی که من دیدم این رو میگفت *نه سب کن ببینم همه به من میگن جذاب نکنه تو خودت عاشقمی و از قصد این حرف رو میزنی؟ +نه... نه اصلا اینطور نیست(عجب دروغی البته از لحاظ اینکه فقط عاشقشه🙄) سب کن شاید من اشتباه دیدم یه بار دیگه بیا جلو ببینم*ب.. باشه😑+سب کن ببینم اره درسته*چی.... چی درسته؟ +من اشتباه دیدم (از دید سارا) من اشتباه ندیده بودم ولی از قصد اینو گفتم چون نخواستم که ازم متنفر بشه*پس چیکار میکنه+اون یه بچه بود بغلش کرده بود میبوسید*هوفففففف خوبه خیالم راحت شد +اهوم...... ببینم دوسش داری؟ *خب..... اره دوسش دارم+🙂خوشبخت باشین*مرسی+(بعد یهو بغضم گرفت) +ببخشید جیمین من کار دارم باید برم*اوه باشه منم میرم (از دید جیمین) بعدش سارا رفت و منم گفتم که بزار یه سر برم کلاب بعد بلند شدم رفتم رسیدم داخل شدم رفتم رو یه صندلی نشستم و از گارسون خواستم که برام مشروب بیاره اورد برام و منم شروع کردم خوردن بعد خواستم به کلویی هم زنگ بزنم بیاد دیدم اینجا خیلی سر و صدا میاد منم رفتم تو یه اتاق و زنگ زدم بوق میخورد یهو دیدم که از پشت در صدای زنگ گوشی و تق تق کفش میاد برگشتم از لایه در نگاه کردم یا خدا😱کلویی بود به یه پسر (علامت کلویی&علامت پسره$) دیدم دارن همو میبوسن رفتم پشت در قایم شدم که منو نبینن&عشقم میخوای یه خورده حال کنیم؟ 😏$اه بیبی بیا (دستمو دور کمرش حلقه کردم) & دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند بعد اومد نزدیک و لبش رو کوبوند رو لبام و لبام رو مک میزد و گاز میگرفت منم دستم رو دور گردنش حلقه کردم و به همراهیش می کردم انقد تند لبم رو مک میزد که یه خورده خون اومد ازش بعد منو کوبوند به در اتاق و به کارش ادامه داد(مغز منحرفم🤦🏼♀️) & اوووو بیبی بهتر نیست بریم تو اتاق$از خدامه عشقم بریم(از دید جیمین) کلویی با اون پسره اومدن داخل اتاق همو بوس میکردن(از دید کلویی) وارد اتاق شدیم که منو هل داد رو تخت(توجه تو اون کلاب اتاق هایی برای س*ک*س داشت) و رو خمیه زد (اسم پسره مایک بود) و اومد و وارد گردنم شد و با سرعت مک میزد و خیلی تند بود حرکتش و این باعث شد که اهییی ازم بزنه بیرون و این مایک رو تحریک کرد&بعد از اهییی که از بیرون زد مایک تحریک شد و لباس هام رو در اورد و لباس های خودش هم در اورد و اومد رو دوباره خمیه زد و بازم یه خورده گردنم رو مک زد و بعدش رفت پایین تر تا رسید به سینه هام یکی از سینه هام رو تو دستش گرفت و تکونش میداد و عین ماساژ بود و اون یکی سینه هم رو میخورد🤤بعد از زیر انگشت فاکش رو واردم کرد & ایییییییی..
۶.۰k
۰۸ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.