(جونگکوک)

(جونگکوک)
موهای خوشگلشو بالا بسته بودو چند تاره فرو جلوش انداخته بود
از حضورم متعجب بود ولی ب اون چه
با اون پسر همیشگیش صحبت میکرد با خنده
خنده هایی که دیدنشون بد جور تقویتم میکردن
من واقعا از این دختر خوشم میاد
خوب صدردصد هوسه ولی خیلی هوسه دوست داشتنیه
بار شلوغ بودو
من فقطط ب دختره رو بروم زول زده بودم
گاهی نگام میکرد که همونم برای انرژی دادنم ‌کافی بود
عین همیشه دخترایی سمتم امدنو ردشون کردم
شیشه هارو پشت سر هم سر میکشیدم درصدشو ۴۰ بود و مست نمیشدم خودمم نمیخوام مست شم
که متوجه شدم یوری با تلفن حرف میزنه اولش خنده بدش با تعجب بم نگاه کردم گ شیو قط کردو ب سمتم امد
یوری: ببخشید .... ی اقایی ب تلفن بار زنگ زدن و گفتم بهتون بگم برید جلو در
کوک: معرفی نکرد؟
یوری: نه
کوک: اوکی
از جام بلند شدم
به سمت خروجی رفتم
تهیونگ بوق زد
تهیونگ؟
چرا بخودم زنگ نزد
یوار سدم
کوک: تو کادم داشتی
ته: اره
کوک: خو ب خودم زنگ بزن
ته: گوشیتو نگا
خواستم گوشیمو بردارم که متوجه نبودش شدم
شاید تو باره...
نه
اصلا نیاوردمش تو ماشینه
خاک بر سرت که عین اصکلا هیجان زده بودی یادت رف
ته: نکنه گوشی نیاوددی؟
کوک: تو ماشینه از کجا میدونی اینجا بودم؟