۳۲
شب
ا/ت
کارم تموم شد خواستم برم تو اتاقم یعنی جونگکوک اومده همگی خواب بودن اروم اروم رفتم تو اتاقش نشسته بود رو تختش
ا/ت: جونگکوک
برگشت نگام کرد چیزی نگفت
درو قفل کردم
کوک: چرا درو قفل میکنی
ا/ت: کسی نیاد
کوک: چی میخوای؟
رفتم نزدیکش
ا/ت:نگام کن
کوک: چیه؟
بغلش کردم
ا/ت: چرا قهری؟ برای چی ناراحتی؟ من معذرت میخواهم فقط تو ناراحت نباش
کوک: از تو ناراحت نیستم خودم خستم
ا/ت: چیزی شده؟
کوک: کاریه
ا/ت: چرا لباساتو عوض نکردی
کوک: خستم
ا/ت: بلند شو برو دوش بگیر
کوک: نه فردا میرم
ا/ت: خب بخواب خیالم راحت باشه دیگه از دستم ناراحت نیستی؟
کوک: نه نیستم ولی نرو کنارم بشین
ا/ت: باشه
دستمو گرفت سرشو گذاشت رو شونم
ا/ت: فکر میکنم خوب نیستی شام خوردی؟
کوک: نه میل ندارم
ا/ت: خب چیشده؟
کوک: هیچی بعد بهت میگم
تق تق تق
پ.ک: جونگکوک
ا/ت: جونگکوک چیکار کنم
کوک: همینجا بمون
کوک
رفتم درو باز کردم
کوک: بله
پ.ک: ا/ت تو اتاقش نیست
کوک: خب چیکار کنم
درو بستم دوباره قفلش کردم
ا/ت: چی گفت؟
کوک: گفت فردا صبح زود برم سرکار
ا/ت: فردا یک هفته تموم میشه میری خونه پیش بابام و مامانت
کوک: نه رفتند مسافرت
ا/ت: پس هستی؟😆
کوک: اره
اومد بغلم کرد و گونمو بوسید
ا/ت: دیگه باهام قهر نکن
کوک: قهر نبودم
ا/ت: من برم بخوابم
دستشو گرفتم
کوک: نه نرو اینجا بمون
ا/ت: چرا؟
کوک: خب میخوام کنارم باشی همین
ا/ت: باشه
کوک: برم یه پتویی بیارم
ا/ت: برای چی پتو هست که
کوک: میخوای کنار من بخوابی؟
ا/ت: نخوابم؟
کوک: نه مشکلی ندارم باشه بیا
رفتیم رو تخت
کوک: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
دو ساعت بعد
کوک
با یه صدایی از خواب بیدار شدم نگاه به ا/ت کردم دیدم داره زیر پتو نگاه به گوشی میکنه
کوک: ا/ت
ا/ت: عشقم بیدار شدی ببخشید بیدارت کردم
کوک: نمیخوای بخوابی
ا/ت: سریالم امشب اومده ده دقیقه دیگه تموم میشه
کوک: باشه فقط بخواب
ا/ت: چشم چرا بلند میشی
کوک: برم اب بخورم
ا/ت: صبر کن خودم میرم
کوک: اونجا رو میز هست
ا/ت: باشه بیا
کوک: ممنون
ا/ت: خواهش میکنم چرا نمیخوابی؟
کوک: خوابم نمیبره
ا/ت: من بیدارت کردم
کوک: نه
ا/ت: فیلمم تموم شد الان میخوام بخوابم
کوک: باشه
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: خوابم نمیبره
کوک: بخواب خوابت میبره
ا/ت: خسته شدم به بابات بگو که من دوست دخترتم دیگه نمیزاره کار کنم
یه بوسه زدم به پیشونیش
کوک: قربونت برم نمیتونم چون یه چیزی درباره بابام میدونم که میگم
ا/ت: باشه
کوک: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
نیم ساعت بعد
ا/ت
خوابم نمیبرد
ا/ت: کوک کوکی
کوک: ا/ت
ا/ت: وایی بمیرم خواب بودی؟
کوک: اره
ا/ت: ببخشید بخواب
#فیک
#سناریو
ا/ت
کارم تموم شد خواستم برم تو اتاقم یعنی جونگکوک اومده همگی خواب بودن اروم اروم رفتم تو اتاقش نشسته بود رو تختش
ا/ت: جونگکوک
برگشت نگام کرد چیزی نگفت
درو قفل کردم
کوک: چرا درو قفل میکنی
ا/ت: کسی نیاد
کوک: چی میخوای؟
رفتم نزدیکش
ا/ت:نگام کن
کوک: چیه؟
بغلش کردم
ا/ت: چرا قهری؟ برای چی ناراحتی؟ من معذرت میخواهم فقط تو ناراحت نباش
کوک: از تو ناراحت نیستم خودم خستم
ا/ت: چیزی شده؟
کوک: کاریه
ا/ت: چرا لباساتو عوض نکردی
کوک: خستم
ا/ت: بلند شو برو دوش بگیر
کوک: نه فردا میرم
ا/ت: خب بخواب خیالم راحت باشه دیگه از دستم ناراحت نیستی؟
کوک: نه نیستم ولی نرو کنارم بشین
ا/ت: باشه
دستمو گرفت سرشو گذاشت رو شونم
ا/ت: فکر میکنم خوب نیستی شام خوردی؟
کوک: نه میل ندارم
ا/ت: خب چیشده؟
کوک: هیچی بعد بهت میگم
تق تق تق
پ.ک: جونگکوک
ا/ت: جونگکوک چیکار کنم
کوک: همینجا بمون
کوک
رفتم درو باز کردم
کوک: بله
پ.ک: ا/ت تو اتاقش نیست
کوک: خب چیکار کنم
درو بستم دوباره قفلش کردم
ا/ت: چی گفت؟
کوک: گفت فردا صبح زود برم سرکار
ا/ت: فردا یک هفته تموم میشه میری خونه پیش بابام و مامانت
کوک: نه رفتند مسافرت
ا/ت: پس هستی؟😆
کوک: اره
اومد بغلم کرد و گونمو بوسید
ا/ت: دیگه باهام قهر نکن
کوک: قهر نبودم
ا/ت: من برم بخوابم
دستشو گرفتم
کوک: نه نرو اینجا بمون
ا/ت: چرا؟
کوک: خب میخوام کنارم باشی همین
ا/ت: باشه
کوک: برم یه پتویی بیارم
ا/ت: برای چی پتو هست که
کوک: میخوای کنار من بخوابی؟
ا/ت: نخوابم؟
کوک: نه مشکلی ندارم باشه بیا
رفتیم رو تخت
کوک: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
دو ساعت بعد
کوک
با یه صدایی از خواب بیدار شدم نگاه به ا/ت کردم دیدم داره زیر پتو نگاه به گوشی میکنه
کوک: ا/ت
ا/ت: عشقم بیدار شدی ببخشید بیدارت کردم
کوک: نمیخوای بخوابی
ا/ت: سریالم امشب اومده ده دقیقه دیگه تموم میشه
کوک: باشه فقط بخواب
ا/ت: چشم چرا بلند میشی
کوک: برم اب بخورم
ا/ت: صبر کن خودم میرم
کوک: اونجا رو میز هست
ا/ت: باشه بیا
کوک: ممنون
ا/ت: خواهش میکنم چرا نمیخوابی؟
کوک: خوابم نمیبره
ا/ت: من بیدارت کردم
کوک: نه
ا/ت: فیلمم تموم شد الان میخوام بخوابم
کوک: باشه
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: خوابم نمیبره
کوک: بخواب خوابت میبره
ا/ت: خسته شدم به بابات بگو که من دوست دخترتم دیگه نمیزاره کار کنم
یه بوسه زدم به پیشونیش
کوک: قربونت برم نمیتونم چون یه چیزی درباره بابام میدونم که میگم
ا/ت: باشه
کوک: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
نیم ساعت بعد
ا/ت
خوابم نمیبرد
ا/ت: کوک کوکی
کوک: ا/ت
ا/ت: وایی بمیرم خواب بودی؟
کوک: اره
ا/ت: ببخشید بخواب
#فیک
#سناریو
۱.۶k
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.