دو پارتی جیمین 'پارت آخر"
دو پارتی جیمین 'پارت آخر"
________________________
جیمین خیلی عصبانی بود تا ا/ت رو دید ناخواسته زد توی گوش ا/ت
بعد چند ثانیه جیمین فهمید چه کاری کرده
جیمین:ا/ت غلط کردم...
ا/ت خیلی عصبانی شد
ا/ت:خفه شوووو (با داد و گریه)
ا/ت لباساش رو از اتاق مشترکشون برداشت و برد توی اتاق خودش
《دو هفته بعد》"ویو جیمین"
تقریبا دو هفته از دعوامون میگذره و ا/ت فقط توی اتاقشه و اصلا بیرون نمیاد، توی این دو هفته خیلی تلاش کردم تا براش همه چیز رو توضیح بدم و ازش عذرخواهی کنم ولی حتی یه کلمه هم حرف نمیزنه
"ویو ا/ت"
الان دو هفته هست که شب و روز دارم گریه میکنم فقط واسه غذا میرم بیرون تازه اون موقع هم به جیمین تکست میدم که بره توی اتاقش تا بهم برخورد نکنه ولی دیگه بسه!
باید توضیحاتش رو بشنوم با داد صداش زدم که بیاد بیرون
و اومد بیرون وقتی من رو دید تعجب کرد و ناراحت شد
"ویو جیمین"
توی تختم دراز کشیده بودم و توی افکارم غرق شده بودم که یهو با داد ا/ت ترسیدم و به خودم اومدم و خیلی سریع از اتاقم بیرون اومدم
وبا دیدن چشماش که کاملا پف کرده بود و زیر چشماش سیاه شده بود عذاب و وجدان گرفتم
(پرش زمان بعد از توضیح دادن قضیه، حوصله نوشتن ندارم😫)
بعد از توضیح دادن حال ا/ت بهتر از قبل شد ولی هنوز یکم ناراحت بود
جیمین:ا/ت چی شده؟ چرا ناراحتی؟
ا/ت:ناراحتم چون از همون اول بهم هیچی نگفتی
جیمین:خب..من...یعنی پی دی نیم گفت بهت هیچی نگم
ا/ت:درکت میکنم..ولی......ببین زیر چشمام روووو ببین چقدر پف کردههههه ببین چقدر سیاه شدنننننن (با داد فرا بنفش) باید یه جورایی از دلم در بیاری
جیمین:خیلی خیلی خیلی خیلی معذرت میخوام الان از دلت درمیارم
با نگاه علامت سوال نگام کرد منم لبامو گذاشتم روی لباش و هی میمکیدم و اون هم همراهی میکرد بعد از چند دقیقه نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم دیدم که خوشش اومده گفتم ادامه بدیم؟
ا/ت:آرههه(لحن کیوت)
پاشدیم رفتیم اتاق و.....(بقیش با ذهن کثیف خودتون)
________________________________________________________________
تابعد😁👋
________________________
جیمین خیلی عصبانی بود تا ا/ت رو دید ناخواسته زد توی گوش ا/ت
بعد چند ثانیه جیمین فهمید چه کاری کرده
جیمین:ا/ت غلط کردم...
ا/ت خیلی عصبانی شد
ا/ت:خفه شوووو (با داد و گریه)
ا/ت لباساش رو از اتاق مشترکشون برداشت و برد توی اتاق خودش
《دو هفته بعد》"ویو جیمین"
تقریبا دو هفته از دعوامون میگذره و ا/ت فقط توی اتاقشه و اصلا بیرون نمیاد، توی این دو هفته خیلی تلاش کردم تا براش همه چیز رو توضیح بدم و ازش عذرخواهی کنم ولی حتی یه کلمه هم حرف نمیزنه
"ویو ا/ت"
الان دو هفته هست که شب و روز دارم گریه میکنم فقط واسه غذا میرم بیرون تازه اون موقع هم به جیمین تکست میدم که بره توی اتاقش تا بهم برخورد نکنه ولی دیگه بسه!
باید توضیحاتش رو بشنوم با داد صداش زدم که بیاد بیرون
و اومد بیرون وقتی من رو دید تعجب کرد و ناراحت شد
"ویو جیمین"
توی تختم دراز کشیده بودم و توی افکارم غرق شده بودم که یهو با داد ا/ت ترسیدم و به خودم اومدم و خیلی سریع از اتاقم بیرون اومدم
وبا دیدن چشماش که کاملا پف کرده بود و زیر چشماش سیاه شده بود عذاب و وجدان گرفتم
(پرش زمان بعد از توضیح دادن قضیه، حوصله نوشتن ندارم😫)
بعد از توضیح دادن حال ا/ت بهتر از قبل شد ولی هنوز یکم ناراحت بود
جیمین:ا/ت چی شده؟ چرا ناراحتی؟
ا/ت:ناراحتم چون از همون اول بهم هیچی نگفتی
جیمین:خب..من...یعنی پی دی نیم گفت بهت هیچی نگم
ا/ت:درکت میکنم..ولی......ببین زیر چشمام روووو ببین چقدر پف کردههههه ببین چقدر سیاه شدنننننن (با داد فرا بنفش) باید یه جورایی از دلم در بیاری
جیمین:خیلی خیلی خیلی خیلی معذرت میخوام الان از دلت درمیارم
با نگاه علامت سوال نگام کرد منم لبامو گذاشتم روی لباش و هی میمکیدم و اون هم همراهی میکرد بعد از چند دقیقه نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم دیدم که خوشش اومده گفتم ادامه بدیم؟
ا/ت:آرههه(لحن کیوت)
پاشدیم رفتیم اتاق و.....(بقیش با ذهن کثیف خودتون)
________________________________________________________________
تابعد😁👋
۶۲۸
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.