پارت ششم
پارت ششم
آلوده به درد
تشکری کردم و در اصل دو دل بودم برم تو اتاقش
یا نه؟!
دست دست میکردم ولی بلاخره دل رو به دریا زدم و در زدم و وارد اتاق
شدم
سرشو برگردوند و نگام کرد که گفتم :
اجازه هست؟!
بیا تو!
نزدیک تختش شدم و روی صندلی نشستم و گفتم :
بهتری؟
به لطف شما خوبم
نمیدونم چجوری تشکر کنم نیازی به تشکر نیست وظیفمونو انجام دادیم
خدا رو شکر بهترین
چیزی نگفت که از روی کنجکاوی پرسیدم : اونایی که باهات درگیر بودن کیا بودن؟ چرا یه همچین درگیری باهم
داشتین؟!
یه نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت
آلوده به درد
تشکری کردم و در اصل دو دل بودم برم تو اتاقش
یا نه؟!
دست دست میکردم ولی بلاخره دل رو به دریا زدم و در زدم و وارد اتاق
شدم
سرشو برگردوند و نگام کرد که گفتم :
اجازه هست؟!
بیا تو!
نزدیک تختش شدم و روی صندلی نشستم و گفتم :
بهتری؟
به لطف شما خوبم
نمیدونم چجوری تشکر کنم نیازی به تشکر نیست وظیفمونو انجام دادیم
خدا رو شکر بهترین
چیزی نگفت که از روی کنجکاوی پرسیدم : اونایی که باهات درگیر بودن کیا بودن؟ چرا یه همچین درگیری باهم
داشتین؟!
یه نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت
۲۵۳
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.