پارت ۲ فیک فقط به من نگاه کن
هنوزم ذهنم پیش خانوادم بود ولی یه چیزی نمیذاشت به جای دیگه ای نگاه کنم
اون مردم دائم این طرف و اون طرف رو چک میکرد و تیر اندازی میکرد
تو همین خیالات بودم که همزمان با صدای سه تا تیر صدای جیغ مامان بابا و میسو بلند شد
ذهنم از هر چیزی خالی شد
یه دفعه همه جا سیاه شد و بیهوش شدم
#جیمین
اون صدا ها اینو نشون میداد که خانواده ی دختره رو کشتن
بهش نگاه کردم تا ببینم عکس العملش چیه
خشکش زده بود
چن باری صداش زدم(هنو اسم همو نمیدونن با یه چیزی مثل خانم صداش زده😅)اما هیچ واکنشی نشون نداد
که یهو غش کرد
شوکه شدم حالا باید چجوری ازینجا میبردمش بیرون؟
چاره ای نداشتم بغلش کردم و شروع کردم به دوییدن به سمت بچه ها
خیلی سبک بود
توی بغلم خیلی کیوت و دوسداشتنی بود
رسیدم به بچه ها
جیمین:تهیونگ،جین این دخترو ببرین پیش جنی و لیسا و جیسو
ته و جین:باشه
خیالم که ازون دختر راحت شد رفتم تا حساب چن تا ازون لعنتیا رو برسم
کامنت پلیز🙂💜
اون مردم دائم این طرف و اون طرف رو چک میکرد و تیر اندازی میکرد
تو همین خیالات بودم که همزمان با صدای سه تا تیر صدای جیغ مامان بابا و میسو بلند شد
ذهنم از هر چیزی خالی شد
یه دفعه همه جا سیاه شد و بیهوش شدم
#جیمین
اون صدا ها اینو نشون میداد که خانواده ی دختره رو کشتن
بهش نگاه کردم تا ببینم عکس العملش چیه
خشکش زده بود
چن باری صداش زدم(هنو اسم همو نمیدونن با یه چیزی مثل خانم صداش زده😅)اما هیچ واکنشی نشون نداد
که یهو غش کرد
شوکه شدم حالا باید چجوری ازینجا میبردمش بیرون؟
چاره ای نداشتم بغلش کردم و شروع کردم به دوییدن به سمت بچه ها
خیلی سبک بود
توی بغلم خیلی کیوت و دوسداشتنی بود
رسیدم به بچه ها
جیمین:تهیونگ،جین این دخترو ببرین پیش جنی و لیسا و جیسو
ته و جین:باشه
خیالم که ازون دختر راحت شد رفتم تا حساب چن تا ازون لعنتیا رو برسم
کامنت پلیز🙂💜
۱۲.۷k
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.