مدرسه پر دردسر📚🖤
مدرسه پر دردسر📚🖤
ا/ت:بازی رو شروع کردیم کوک چشماش رو بست با دستمال و به من گوش میداد
دوس ندارم بازی رو ببازم پس خوب گوش کن
کوک:باشه چرا عصبی
زر نزن شروع کن
مستقیم برو راستش بدو بپیچ چپ رسیدی به پله برو بالا سمت راست برو نه زیاد نه نه گوش کن ی ذره سمت راست بپیچ آها مستقیم برو نه ندو
بوم
کوک: اااااخخخخ سرممممم
زهرمار چلاغ
کوک:سرم خوب نمیتونی بگی
گفتم ندو حالا ناز نیا
زیر بالشت همون صندلی رو بده بالا توش کلیده
کوک: از کجا مطمئنی؟؟
اونش با من هه😂😏
خب حالا مستقیم برو رسیدی به پله برو پایین آروم برو پایین نیوفتی بمیریییی
کوک: اومدم پایین دوباره گفت بدو برو مستقیم کلید رو تحویل رئیس بازی دادم اونم نقشه بهم داد حالا منو ا/ت باهم بودیم توی بازی
ا/ت:نقشه رو گرفتم و اونم افتاد دنبال من رفتم توی جنگل این نقشه چرا انقدر آشناس رفتم سمت راهش به همون ته جنگل راه پیدا کرد جایی ک دیدمش نه من نمیتونم بدنم یخ شد نمیتونستم تکون بخورم یه نفر دوباره بهم چسبید بازم همون روحی که احضار شده بود بهم چسبید دستش رو داشت روی پشتم تکون میداد عرق سرد میکردم
کوک: حالش خوب نبود چشماش بسته بود حس میکردم توی ی حالتی قرار گرفته رفتم سمتش تکونش دادم ا/تتتت ا/تتتتت
هاااا برو گمشووو
کوک: ی دفعه خودش رو انگار از چیزی جدا کرد ک ی چیزی از پا شروع به ظاهر شدن کرد
لوسیفر:خب خب پس با رفیقت اومدی خوبه جفتتون رو به فاک میدم یه بشکن زدم ک جفتشون پرت شدن ی جا
ا/ت: نه نه باز این بازیه نههه
کوک رو پشت ی میله دیدم ک البته اون میله بین ما بود و جفتمون رو راهی رو باید میرفتیم
کوک گوش بده به من ی ذره سخته باید بتونی خلاص بشی فهمیدی اگه تونستی فرار کنی برو دنبال دوستام اونا خوب بلدن چجوری بیارن منو بیرون
کوک: بعد حرفش دویید رفت منم توی راه جدا بودم ک پام رفت روی ی چیزی و تیغ پرتاب شد شانس آوردم اومد عقب و گرنه اون دنیا بودم استرس داشتم آروم آروم راه میرفتم ک یه نفر از پشت دویید سمتم میخواستم بزنمش ولی ضربم بهشون نمیخورد فرار کردم وارد اتاق شدم پس کل بازیش بدو بدو هست
پارت دهم💜🌙
ا/ت:بازی رو شروع کردیم کوک چشماش رو بست با دستمال و به من گوش میداد
دوس ندارم بازی رو ببازم پس خوب گوش کن
کوک:باشه چرا عصبی
زر نزن شروع کن
مستقیم برو راستش بدو بپیچ چپ رسیدی به پله برو بالا سمت راست برو نه زیاد نه نه گوش کن ی ذره سمت راست بپیچ آها مستقیم برو نه ندو
بوم
کوک: اااااخخخخ سرممممم
زهرمار چلاغ
کوک:سرم خوب نمیتونی بگی
گفتم ندو حالا ناز نیا
زیر بالشت همون صندلی رو بده بالا توش کلیده
کوک: از کجا مطمئنی؟؟
اونش با من هه😂😏
خب حالا مستقیم برو رسیدی به پله برو پایین آروم برو پایین نیوفتی بمیریییی
کوک: اومدم پایین دوباره گفت بدو برو مستقیم کلید رو تحویل رئیس بازی دادم اونم نقشه بهم داد حالا منو ا/ت باهم بودیم توی بازی
ا/ت:نقشه رو گرفتم و اونم افتاد دنبال من رفتم توی جنگل این نقشه چرا انقدر آشناس رفتم سمت راهش به همون ته جنگل راه پیدا کرد جایی ک دیدمش نه من نمیتونم بدنم یخ شد نمیتونستم تکون بخورم یه نفر دوباره بهم چسبید بازم همون روحی که احضار شده بود بهم چسبید دستش رو داشت روی پشتم تکون میداد عرق سرد میکردم
کوک: حالش خوب نبود چشماش بسته بود حس میکردم توی ی حالتی قرار گرفته رفتم سمتش تکونش دادم ا/تتتت ا/تتتتت
هاااا برو گمشووو
کوک: ی دفعه خودش رو انگار از چیزی جدا کرد ک ی چیزی از پا شروع به ظاهر شدن کرد
لوسیفر:خب خب پس با رفیقت اومدی خوبه جفتتون رو به فاک میدم یه بشکن زدم ک جفتشون پرت شدن ی جا
ا/ت: نه نه باز این بازیه نههه
کوک رو پشت ی میله دیدم ک البته اون میله بین ما بود و جفتمون رو راهی رو باید میرفتیم
کوک گوش بده به من ی ذره سخته باید بتونی خلاص بشی فهمیدی اگه تونستی فرار کنی برو دنبال دوستام اونا خوب بلدن چجوری بیارن منو بیرون
کوک: بعد حرفش دویید رفت منم توی راه جدا بودم ک پام رفت روی ی چیزی و تیغ پرتاب شد شانس آوردم اومد عقب و گرنه اون دنیا بودم استرس داشتم آروم آروم راه میرفتم ک یه نفر از پشت دویید سمتم میخواستم بزنمش ولی ضربم بهشون نمیخورد فرار کردم وارد اتاق شدم پس کل بازیش بدو بدو هست
پارت دهم💜🌙
۱۵.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.